اینک سی و یک سال ازمرگ احمد ظاهر ، آوازخوان نسلها می گذرد او هنوز هم محبوب قلبهاست .
گفت و شنود فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد با محترم بشیر دژم ، پیرامون شخصیت و کار هنری احمدظاهر .
رحیم – از آشنايی خود با احمدظاهر، بگويید که کدام سالها بودو چگونه با هم آشنا شدید ؟[/b] دژم – اولین دیدار نزدیک وآشنایی ما همانا در دیپارتمنت موسیقی رادیو افغانستان بود، زمانی که من یکی از آهنگهایم را تمرین میکردم ایشان برای وعده ای که با محترم خلیل راغب داشتند در جریان تمرین وارد اتاق مشق ارکستر آماتوران شد وبعداز احوالپرسی باهمه، آرکستر کارش را برای لحظه ای معطل کرد که بنابر خواهش خودش از مسحورجمال صاحب که رهبر آرکستر ما بودند، گفت تمرین را ادامه بدهید من بعداز ختم کار شما با خلیل جان جایی باید برویم، تمرین ادامه پیداکرد ومن در فاصلهای دو متری احمد ظاهر میخواندم ، ترسیده بودم و گوش دادن وی برایم تعجبآور بود، مسحور جمال با اشارهء بمن گفتند چرا ترسیدی؟ ادامه بده پس فردا ای آهنگت از طریق رادیو پخش می شود، نترس ، دقیق بخوان، همانطور شد وطبعاً بعداز چند بار تمرین کار تمام شد ودیگری که بعد از من در نوبت بود پهلوی مسحور جمال نشست وادامه داد، در همین موقع احمد ظاهر با عدهای منجمله خلیل جان راغب در روی صفهء دیپارتمنت برآمدند و به قصه ها ادامه دادند که طبق معمول من هم برآمدم ودر همان صفه ای که در صحن حویلی بود از من پرسیدند که این آهنگ را کی برایت ساخته؟ و در کدام مکتب هستی و… و… کاملاً طبعيی است که من در آنزمان جوان بی تجربه ولی عاشق هنر موسیقی بودم، شنیدن حتا چند حرف تشویقی احمد ظاهر برایم نهایت خاطره انگیز وفراموش نا شدنی بود ولو ما برایش اهمیتی داشتیم ویا نداشتیم… این دیدار ما در خزان سال 1354 خورشیدی واقع شدو نیم ساعتی را در بر داشت.این دیدار ها پیوسته تنها در محیط رادیو وتلویزیون ادامه داشت وتصادفاً من و عمر شکیب که در آنزمان مامورین شعبات تخنیکی رادیو بودیم در حالیکه محترم شمس الدین مسرور پرودیوسر اداره مویسقی بودند در جریان اولین وآخرین ثبت تلویزیونی آهنگهای (خدا بود یارت ولیلی لیلی جان) اش در ساعت شش شام، که دیگر مامورین به خانههای شان رفتند واین ثبت به دایرکتری خانم فریده انوری وآقای فارانی جریان داشت،آن ثبت را تا یک قسمتی شاهد بودیم وبا عجله به خانه رفته به همه اطمینان دادیم که امشب بعداز سرویس اخبار برای اولین بار، آهنگی از احمد ظاهر در تلویزیون نشر میشود و…
رحیم – یک عده ئی می گویند که احمدظاهر، در ابتدا تنبور، می نواخت آیا شما این را تائید می کنید ؟
دژم – من هم از استاد مسحور جمال شنیدهام که احمد ظاهر در ابتداء ودر ارکستری که برای جشن های آنزمان در لیسه حبیبیه تشکیل شده بود اولاً با نوازنده گی آله تنبور که با مهارت می نواخت شامل شد وبرای دیگران می نواخت، اما برای تفصیل بیشتر آن اگر عین سؤال از آقای جمال مطرح شود بهتر است چون ایشان خود در آن آرکستر کار می کردند
رحیم – احمدظاهر در نواختن کدام یک از آلات موسیقی توانايی بیشتر و بهتر داشت ؟
دژم – به عقیدهای من در کلیه آلات (پرده یی) چون اکوردیون، آرمونیه،بعد ها آرگن که تازه بکابل آمده بود ووسایلی در همین ردیف،که در وقت ضرورت هریک را با رعایت موازات آن به اجراء میگرفت.
رحیم – احمدظاهر ، مدتی چند سال با پدر اش به کشور هندوستان اقامت داشت به نظر شما این سفر تا چی حدی به کار و هنر وی در عرصه موسیقی تاثیر گذار بوده و احمد ظاهر ، گاه گاهی از خاطرات خودش ازاین سفر با شما حرفهای داشت لطفاً بگويید که وی در مورد چگونه می اندیشید ؟
دژم – من میدانم که چنین بود اما متأسفانه ما اندراین باب هیچگاهی بحثی نداشتیم که درین جا قابل گفتن به شما باشد.
رحیم – آیا گاهی احمدظاهر ، از کسی به عنوان معلم و یا استاد ویا رهنمائی موسیقی خودش چیزی گفته بودو یا وی نزد کسی به عنوان شاگرد زانو زده بود ؟ آیا احمدظاهر، از کسی درس موسیقی را فراگرفته است . شما درمصاحبه ء که چندی قبل داشتید گفتید که احمدظاهر ، نیز به دیپارتمنت موسیقی که د رشهر نو کابل موقعیت داشت می آمد آیا وی برای فرا گیری موسیقی به انجا می آمد ؟
دژم – من در دیدار های بعدی ، در محافل خصوصی، مخصوصاً شبی را که احمد ظاهر مرحوم بنا بر دعوت استاد آرمان در گذرگاه کابل تشریف آورده بوند نیز حضور داشتم در آنجا هم در وقفه های موسیقی در باره آهنگهایش به همه معلومات می دادندو بار ها متوجه بودم که از مرحوم نی نواز بیشتر از دیگران یاد میکرد، چنانچه در همان شب وروز بعضی آهنگهایی را که از نی نواز زنده یاد به حیث کمپوزیتورش گرفته بود در همان شب برای همه ای ما میخواند وپیوسته از او یاد می کرد، اما اینکه مشخصاً شاگرد کسی بوده باشد من درین باره اطلاع ومعلوماتی ندارم،
بلی به جواب بخش دوم سؤال تان باید گفت که احمد ظاهر به دلایلی زیادی به آرکستر آماتوران دیپارتمنت موسیقی رادیو علاقه فراوان وگسست نا پذیری داشت وهر گاهی در آنجا میآمد نه برای آموزش، بلکه برای تمرین وآماده سازی آهنگ جدیدش بود وتا جایی که من میدانم ایشان آهنگهایش را معمولاً در افغان موزیک وقت ، ودر استدیوی 48 رادیو با استادانی دیگر آماده ثبت ساخته ودر همانجا ثبت میکردند حتا معمولاً یک روزی از صبج تا به ظهر آن استدیو در اختیارش قرار داده می شد، که درین زمینه ایشان هیچ مشکلی نداشتند.
رحیم – اجزای که یک آهنگ را می سازد اگر غلط نکرده باشم عبارت انداز : صدا ، کمپوز ، شعر و موزیک آن می باشد به نظر شما کدام یک از اینها در جذابیت و ماندگاری هنر و آهنگهای احمد ظاهر ، نقش دارد ؟
دژم – احمد ظاهر زنده یاد یکی از نخبه هابود،استعداد خداداد وسر شاری برای اجرای آهنگهایش داشت صدای باسر ویا سریله؟ (سرو لی ) اش، حنجره صاف وصدای موزون ، با لی وتال بودنش وداشتن تسلط کافی بر اجرای اشعار،(دقیق خواندن کلمات شعر) انتخاب متناسب ریتم برای آهنگش،رعایت توازن شعر وکمپوز با انتخاب ریتم برای آن،انتخاب سرعت (تمپوی آهنگ) مضمون و محتوای شعر ، انتخاب شاعر، رعایت زمان اجرای آهنگ، باالاخره انتخاب آلات موسیقی ونوازنده گان آن، طور مثال همین ترکیب دو آله ای پفی چون(ترومپت و سکسفون جمع جازبند) ویا در بعد ها علاوه نمودن آلات تاری چون(لید گیتار واستفاده از بعضی صدا های نهایت موزون آرگن که یک پدیده نو بود، همزمان با آنها استفاده ازبهترین تخنیکر سوند (وثبت) ومهمتر از همه انتخاب کمپوزیتور ویا سادهتر وفهما تر بگویم (داشتن کرکتر رفیقانه واحترام آمیز وخنده رویانه وسرشار از مستی وجوانی با (کمپوزیتوران درجه یک کشور منجمله مرحوم نی نواز ) و… و… دهها مطلب دیگر دست بدست هم میدادند تا؛
احمد ظاهر خوبترین همه باشد، گرچه همزمان با او استعدادهای سر شار دیگری هم ظهور کردندوسراییدند، اما نه به این ماند گاری؛ اگر شما یکایک موضوعاتی راکه من پشت سر هم درین جواب ردیف کردهام به دقت بخوانید وبه آن توجه کنید میدانید که چه اجزایی دست به هم دادند که احمد ظاهر تا امروز در اذهان ملتش باقی بماند؟ رعایت نکات فوق که بدون شک تمرین وممارثتی وکرکترشخصی اش را می طلبد، شاید ؟ اگر چنین آدمی باز ظهور کند ما احمد ظاهری دیگری داشته باشیم، گرچه او یگانه وبرگشت ناپذیر است؛ موارد ذکر شده بالایی همه باعث گردیدند تا هنر وی مانده گار وبه دلها نقشش دایمی وفراموش ناشدنی شوند. رحیم – احمد ظاهر ، به عنوان یک آماتور به دنیائی موسیقی رو آورد ولی از او توشه ء پر بها ئی هنری باقی مانده است که می شود به او هنر مند نسلها را خطاب نمود با توجه به این توشه ء گرانبهای که ازاو وجود دارد به نظر شما سبک هنر وی را در موسیقی چی می توانیم بنامیم ؟
دژم – احمد ظاهر در ابتداءیک آماتور(شوقی ) بود وبه هنر موسیقی به اساس تفنن وشوق واحساسش پرداخت ولی وقتی متوجه شد که جامعه او را به حیث یک آواز خوان پذیرفته است ، از همه مسایل دیگر چون تحصیلش در دارالمعلمین که در حقیقت او باید یک استاد میشد و یا کارش در افغانفلم ویا … وسایر مسایل دیگر گذاشت وهمه را کنار مانده صرفاً به هنر موسیقی پرداخت وبا آن تا آخر عمرش هم مصروف شد و با هنر زیست ناگفته پیداست با این همه نو آوری هایی که او در زمان حیاتش ( فراتر از دیگران درخشش داشت )سبک خاصی از خودش را برای نسل بعدی به یادگار ماند اورا میتوان بنیانگذار سبک آماتوران (نوین ) نامید زیرا آنچه آماتوران همدوره اش انجام میدادند (او) در همان( وقت ) بازهم( یک قدم) جلو تر بود وبا همین چند آله انتخابی خودش که فکر میکنم از سفر هایش در اروپا آموخته بود نسبت به دیگران با همان آهنگهایش بیشتر به دل شنونده گانش چنگ می زد، حال که شور بختانه اورا در میان خود نداریم باید به صراحت نوشت وگفت که( او خودش بنیانگذار سبک احمد ظاهر بود) کلمه و نام ( احمد ظاهر ) امروز به معنای (یک سبک ) است ومی توان از آن پیروی کرد ویا سبک های دیگری را بوجود آورد که جا گزین سبک (به جا مانده وی ) گردد چنانچه عده کثیری از آماتوران همدوره خود ما و امروزی با کمال میل ورغبت از سبک احمد ظاهر با افتخار پیروی کرده هر کدام در تلاش (احمد ظاهر شدن ) هستند که بسیار جای خوشی ومباهات است ؛ به شرطی که این صفات وی را نیز با خود حفظ کرده ونمونه های بهتر آنرا به نمایش بگذارند. اورا میتوان بنیانگذار سبک جاز و لایت، در افغانستان نیز نامید ، من قبلاً اشاره کردم شیوه انتخاب ونوع آرکسترش به مقتضای عصر خودش (ترومپت، سکسفون، جاز عادی با آرگن) این خودش یک نو آوری بود که هیچ کدام از آواز خوانان ما چنین شکلی را بلد نبودند و عملی نکرده بودند، چه در آنوقتها امکان زیاد کردن هر آله دیگر موسیقی دیگر برای وی کار ساده وامکان پذیر بود اما وی ( همان را انتخاب کرد وتا آخر ادامه داد) این کار خودش به ذات خود ایجاد یک سبک یا ( شیوه ) است که بنیانگذارش تنها (احمد ظاهر بود وبس)البته منظورم درین جا روی استیژ و کنسرتهای لایف است که در همین شیوه تا آخرادامه داد، معلوم دار است که در ثبت های رادیویی هم از صدا های موزون سایر وسایل دیگر نیز سود برد اما در کنسرت هایش ، شور وهیجانی را که ترومپت استاد ننگیالی مرحوم ایجاد میکرد برای همه مردم ما فراموش ناشد نی است، بغیر از (احمد ظاهر کدام یک از دیگر آواز خوانان ما متوجه این باریکی شده بودند؟) من در بالاگفتم که بازدید وی از کشور های اروپایی وهندوستان هم بی تأثیر درین کارش نبود.
رحیم – عده ئی به این باور اند که شهرت هنری احمدظاهر ، وابسته به موقف خانواده و بویژه پدرش می باشد تبصره شما در این زمینه چیست ؟
دژم – من یک اشاره کوتاه درین زمینه داشتم، به هیچ صورت در هیچ کشوری پسر (ریس شورا ویا صدراعظم) بودن یک شخص گپ سادهای نیست، گرچه در ابتدا همان پدر ش با این هنرش موافقت نداشت، حتا آنرا ننگ وعار می دانستند، ولی زمانی که پدر به استعداد پسرش پی برد و او هم آزادانه به اینکار ادامه داد، ومانعی سر راهش نبود، با وجودی که پدر مصروف کار خود وپسر عاشق هنر وکار خود بود ولی کافیست که همه بدانند احمد ظاهر پسر صدر اعظم مملکت است ویگان تا از سر چاپلوسی هم از ادامه کمکهای بی دریغی از وی سر باز نمی زدند، ناگفته پیداست که بی تأثیر نبود ؛
ولی ما گفتیم اگر او پسر صدراعظم میبود وبازهم صفات بالایی را با خود در هنرش نمی داشت (کسی) نمی بود که امروزسی سال بعد از مرگش من وشما را به خود مصروف سازد، اوهنرمندی بود بینیاز از واسطه پدرش، خودش همه در ها را با هنرش برویش باز می کرد، داشتن اقتصاد فامیلی وامکانات معیشتی وزیستی اش در سطح مملکت ما هم جز چانس های خدایی دیگری بود که در شهرتش تأثیر به سزایی داشت.
ولی این کلمه کاملاً نادرست است که بگوییم(شهرتش وابسته به موقف خانواده گی وبه ویژه پدرش بوده این حرف بهخصوص در مورد احمد ظاهر بکلی غیر قابل قبول است)
رحیم – آیا شما در عرصه موسیقی با احمد ظاهر ، همکاری های داشتید لطفاً بگوید در کدام موارد د رکدام سالها بود ؟
دژم – متأسفانه ازین خوشبختی محروم بودیم، ما تنها باوی زمانی که به رادیو ویا تلویزیون میآمدند سرو کار چند دقیقهای می داشتیم که به هیچ صورت نامش را همکاری نمیگذاریم گرچه من هم در آن زمان برای ثبت ونشر آهنگ هایم وارد آن محیط می شدم؛ اما برروی تصادف که داستان مفصل آنرا در کتاب موسیقیام (ستاره های آریانا ذکر کردهام که عنقریب بدست خواننده گانش قرار خواهد گرفت)، تصادفاً در استيژروانی که برای تجلیل از پیروزی تحول ثور سال 1357 از جانب ریاست احصاییه مرکزی ساخته شده بود واین استیژ در بالای پل باغ عمومی در قطار مارش کننده کان در انتظار بسر میبرد دریک وقفه کوتاهی (احمد ظاهر آمد و با اکوردیونی که من در شانه داشتم ومی نواختم آهنگ (لیلی لیلی جان ) را خواند ودر میان شور وشعف تمام کارمندان آنوقت احصاییه مرکزی افغانستان بعد از اجرای همین آهنگش ناپدید شد( رفت پی کارش ) آن ده بیست دقیقهای را که با وی در یک استیژ بودم وهمه مردم دور استیژ سیار ومتحرک ما جمع بودند وکف می زدند ، نه کارمندان آنوقت احصايیه مرکزی ونه من که اصلاً آواز خوان اصلی آن استیژ بودم فرا موش نمی کنیم، توضیحات بیشتر این جریان را در کتابم بخوانید که این صحنه چگونه واقع شده بود؟
رحیم – می گویند که احمدظاهر ،یک منتظم خوب موسیقی ویک دایرکتر با ثليقه و سخت گیر در جریان ضبط آهنگهایش بود تبصرهء شما در این زمینه چیست ؟
دژم – من دراین باره بار ها شنیده ام که نوازنده گانش را فردای ثبتش در گرد ونوای رادیو ملاقات می کردیم، چنانچه یک روزی از جمال صاحب شنیدم که چترام جی یکی از نوازنده گان چیره دست آلات ضربی در ثبت کست چهارم احمد ظاهر ابتکارات جالب وتازه ای کرد که برای وی نهایت روز خوشی بود، همین که (گروه هنری ستاره ها) وی را در ثبت مکمل یکی از کست هایش انتخاب وهمراهی وکمک کردند در آنوقت گپ سادهای نبود وچه زیبا هم نواختند وماند گار؛ آقای عالمی که یکی از مشترکین وتخنیکران نهایت ورزیده ثبت (افغان موزیک ) بودند همیشه از خوش سلیقه گی های وی با دوستان یاد میکردند واو را نمونه ومثال در میان دیگران می دانست.
رحیم – آیا شعر را برای آهنگها خودش برمی گزید ویا اینکه به سراغ اهل ادب می رفت بیشتر در این عرصه احمدظاهر، با کی ها مشوره می کرد ؟
دژم – انتخاب شعر ومتن(محتوای آهنگ) که از رکن های اساسی یکپارچه موسیقی هستند بدلیل درک وی از محیط وزمان، ومحل ومکان اجراء برایش اهمیت زیادی داشت ، انتخاب اشعاری ازمولاناجلال الدین بلخی، رهی معیری، سیمین بهبهانی،حضرت حافظ،لاهوتی،شمس تبریزی،خلیلی،فروغی بسطامی،بهادر یگانه،خاقانی،ابوالحسن ورزی،فروغ فرخ زاد،فرخی یزدی ،… و حتا اشعار تهیجی وانقلابی چون (زنده گی آخر سر آید بنده گی در کار نیست)ویا تصنيفهای در خور عشق وعاشقی و پیوند دادن احساسات عاشقانه وفردی اش با این هنر که روزی می خواند(دست از طلب ندارم تا کام من برآید ) ویا روز دیگری میخواند ( اگه تو یارک من باشی ، من به دنیا غمی ندارم) ویا(ای سرود واپسینم)، ویا از روی تصادف که خواند (مرگ من روزی فرا خواهد رسید ) و… و…