04.03.2012
پیشینه چادری در افغانستان
نویسنده: شیرین نظیری ازفلوریدا
چادری نماد تعصب وقيود برزنان:
برقع یا چادری بعد ازلشکرکشی های اعراب درامپراطوری های فارس و قسطنطنیه استانبول و حوزه هند بوجود آمد واین پدیده جدید به جبر واکراء بالای زنان درین کشورها تعميل شد. قيود وتعصب دربرابرزنان هندی؛ دانشمندان ، منورین ونویسنده گان هند را وادارساخت تا مقالات زیادی درزمینه بنویسند واعتراض خود را علیه آن بیان نمایند.
چنانچه جواهر لعل نيرو يکی از بنيان گذارن هند نوين در کتاب معروفش بنام “نگاهی بتاريخ جهان در مورد حجاب چنين مينويسد برای من حيرت انگيز است که هنوزهم بعضی ها اين رسم وحشيانه را می پذيرند وبدان عمل ميکنند”( اشاره وی از برقع وچادری است) به ادامه ميگويد: هروقت فکر ميکنم که زنان در پرده حجاب هستند واز دنيای خارج جدا ميباشند، بی اختيار منظرهء يک زندان در نظرم می آيد، چگونه ملتی به پيش برود، در حاليکه نيمی از مردمش دريکنوع زندان مخفی نگهداشته شوند”. در مورد پيشينه ء چادری در افغانستان بایدگفت: چادری اساسا ًلباس ويا حجاب افغانستان نبوده ، بلکه بوسیله استیلاءگران به افغانستان انتقال داده شده بود.
چنانچه مجسمه های دریافت شده از کندز، هده، کاپیسا و سایر نقاط افغانستان نمایانگر حضور زن در اجتماع بوده که هرکدام آنها بدون چادرو چادری، ولی با لباس های مفشن و همراه با زیورات مقبول تراشیده شده بودند. هم چنان دریافت زیورات گران قیمت از طلا تپه جوزجان گواه برین حقیقت است.
زنان ده و قریه کشورما درهر زمان و درهر حالت صرف از یک رو سری « چادرساده» استفاده کرده و می کنند.
تا کنون هیچ فردی در باره زمان آغاز پوشش برقع درکشور ما چیزی نمی داند ، بعضی ها انتقال این رسم و رواج ناپسند را به لشکر کشی های متواترعرب ها به افغانستان نسبت می دهند و آن را یکی از خصوصیات اسلام و جامعه اسلامی می دانند. زیرا عرب ها درسرزمین های مفتوحه خود با فشارزیاد حجاب را بالای زنان قبولاندند وزنان را ازاجتماع مردان جدا و منزوی ساختند ومردان را نیزدرتحت فشارهای اقتصادی خرد و خمیرنموده و تا پای مرگ مجبوربه سخت کارکردن و به تنهائی بار سنگین خانواده خود را به دوش کشیدن نمودند. تا به اصطلاح یک زنده گی بخورو نمیری را مهیا ساخته وکاروان زنده گی را درحرکت نگه دارند. اما به آروزی خود که یک زنده گی لا اقل انسانی است هیچگاهی رسیده نتوانستند. ضرب المثل ما افغانهاست که میگویند: ازیک دست صدا برنمیخیزد آقایان و دولتمردان ما با این مانع بزرگ درسرراه زنان نه تنها اینکه کشتی شکسته خود را به ساحل مقصود برده نتوانستند ، بلکه نیم کمیت یک جامعه را به حاشیه رانده واسیرچادری نموده، جامعه را به بدبختی های فراوان سوق دادند.
در باره پوشش زنان ایران باستان ، ویل دورانت محقق امریکائی چنین می گوید :« زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتد که به جز در تخت روان رو پوش داراز خانه بیرون برآیند وهرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکاررا با مردان آمیزش « اختلاط » کنند . زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو که پدر و یا برادر شان باشد، ببینند.
بنا به همین علت بود که مسافرت شاه امان الله خان با ملکه ثریا درقرن بیستم میلادی دراروپا مورد استقبال همه قرار گرفت. تنها حکومت ایران از ابراز گرمی و حرارت خود داری نمود، زیرا ملکه افغانستان همراه با زنان معیتی شان بدون رو پوش به آنجا رفته بودند، درحالی که زنان ایران آن روزدرقید حجاب بسرمی بردند و شاه ایران ورود ملکه افغانستان را بدون نقاب ، مخالف عنعنهً کشور خود شمرد.
سفرشاه امان الله ، ملکه ثریا و همراهان به ایران
شاه امان الله خان پس از باز گشت از سفر اروپا و ایران ، با ملاحظه پیشرفت های حیاتی جامعه اروپایی دست به یک سلسله ریفورم های مترقی و روشنفکرانه زد که ازجمله آن یکی هم رفع حجاب زنان بود ، که آنرا شامل پرو گرام های اصلاحی خود نمود.
ملکه ثريا پس از بازگشت ازسفر اروپا، مقاله اى بتاريخ ٢٥ جولاى ۱۹۲۸میلادی در اخبار امان افغان منتشرساخت که درآن در مورد چادرى گفته شده بود: “چادرى زن را از تنفس هواى آزاد مانع میگردد و به همين سبب اکثريت زنان به مرض مبتلا شده اند. عنعنه پوشيدن چادری که معلوم نيست از کجا وارد اسلام شده، رفته رفته شکل مذهبى را بخود گرفت که درهمه اديان و کشورها ديده میشود، طوريکه برقع و دولاق امروز در وطن ما يک عمل عنعنوى بوده وبه مرورزمان جاى خود را دردين ومذهب تاسيس نمود و به آن صبغه مذهبى دادند. قبل از نشر مقاله، ملکه ثريا باعده ئى از زنان صحبت کرد.
نخست دختران مکاتب را ملاقات نمود و با آنها در مورد چادرى صحبت نموده و آنهارا تشويق نمود تا در از بين بردن آن سعى و کوشش نمايند، اما مجبور نيستند.
سپس ملکه ثریا تعدادى از زنان را درقصردلکشا ملاقات نمود و به آنها گوشزد کرد که با مردان در کارها سهم مساوى بگيرند، بخصوص در انکشاف کشور و درچهار ديوارى خانه بقسم محبوس نباشند. او متذکرشده بودکه زنان اروپائى درفابريکهها کار میکنند، لاکن زنان افغان که جسماً قوى تراند، اما در انکشاف کشور سهم نمى گيرند، زيرا علت آن پرده چادرى است که درهيچ جا قابل قبول نيست.
زنان از نظر مذهبى میبايد يک روپوش مخصوص در سر کنند تا موهاى شان را بپوشاند، مگر پنهان کردن دست و روى زنان در روستاهاى کشور رايج نيست، اما معلوم نيست از چه زمانى برقع و دولاق که زن را از فرق سر تا پاشنه پا در خود میپيچد، رايج گشته و درشهرها رفته رفته چنان اهميت پيدا کرده که اگر زنى بدون برقع از خانه خارج شود، گويا که آبروى مرد را از بين برده است.
شاه امان الله در جولای 1928 میلادی در حالی که تازه ازسفراروپا باز گشته بود، عده یی اززنان شهرکابل را درقصر دلکشا ملاقات نمود واز تجارب و اندوخته های سفرش به آنها قصه کرد وچنین گفت: خوشبختانه که من به چند کشور اسلامی سفر کردم و به این نتیجه رسیدم که درهیچ یک از ممالک نه درترکیه و نه درایران زنان مثل افغانستان زنده به گورند. حجاب شما را از ترقی و پیشرفت بازداشته ، از نعمت علم محروم ساخته و مانع آن گردیده که برخلاف خواهران غربی تان بدون کسب و پیشه باقی بمانید. امیدوارم روزی فرا رسد که شما را دراین قید نببینم.. در ضمن شاه درهمه سخنرانی های خود در باره کار و فعالیت زنان درکشورهای خارج صحبت همه جانبه می نمودند.چنانچه خطاب به مردم قندهار چنین فرمودند: من شخصاً در اروپا مشاهده نمودم که زنان دوش به دوش مردان کار می کنند ودر تمام ساحات زنده گی و درهمهً امورسیاسی، اجتماعی و تجارتی سهم فعال می گیرند. شما میتوانید زنان را در دفاتر، درکارخانه ها و فابریکه ها بیابید… خلاصه درهرجا که بروید ،زن هست ، مگردرافغانستان زنان فقط این را میدانند که بیکاردرخانه بنشینند وبخورند. آنوقت شاه روی خود را به چند زن حاضر کرده گفت: پس شما چه میتوانید بکنید؟ بکوشید شما خود پول به دست بیاورید. شما درمملکت تان هرگونه معدن دارید. آنها را استخراج کنید و ازآن استفاده نمائید. شرکت ها، فابریکه ها تاًسیس نمائید و کمی زحمت و شجاعت به خرچ دهید، درآن صورت مبالغ هنگفت پول به د ست خواهید آورد. در نتیجه همین طرز فکر بود که شاه امان الله در لویه جرگه پغمان در جریان سال 1307 ازملکه خواست تا به حیث اولین زن افغان رو پوش خود را در حضور نمایندگان مردم به طور رسمی از چهره بردارد وبدین وسیله به رفع حجاب رسمیت دهد. به تعقیب آن زنان حاضردرمجلس که همه با شوهران خود حضورداشتند، ازین اقدام ملکه پیروی نموده و رو بند های خود راازچهره ها بالا زدند. این روز مصادف با 12 اکتوبر 1928 میلادی در واقع روز آزادی و تاریخی برای زنان ما از قید چادری بود. برماست که همه ساله ازین روز تاریخی با راه اندازی گردهمائی ها جشن های بزرگی را برپا نمایم. ولی نماینده گان نه تنها این که رفع حجاب را تائید نکردند بلکه اکثرنماینده گان ازین پیش آمد شاه و ملکه منزجرگردیدند وحتی بعضی ها صدای اعتراض خود را نیز بلند کردند.
امانالله خان در یک ملاقات با ماموران عالی رتبه گفت که: از رشوت خوری و شراب نوشی ماموران مطلع است و بزودی آنها را بشدت مجازات خواهد نمود. بقول منشی علی احمد، هدف شاه از بیان این نکته ترساندن ماموران بلند رتبه وخاموش کردن شان درموضوع روی لوچی زنان بود که با این امرسر مخالفت داشتند، از جمله محمودخان یاور ومیرهاشم خان وزیر مالیه بودند. بنابرین شاه به اولین کسانی که دستور داد تا با خانم های خود بدون چادری حاضر شوند، همین دونفر بودند. بعد از این بود که سایر مامورین زنان خود را به پغمان و پارکها وسینماها بطور روی لوچ و بدون چادری بیرون میبردند. امانالله خان درجشن ١٩٢٨در بيانيه افتتاحيه خود از تعدُد ازدواج سخن زد و گفت: سعادت آينده کشور مربوط به مادران است که نسل جديد را تربيه میکنند. پس هيچ فردى نبايد بيشتر از يک زن داشته باشد، امانالله خان خطاب به زنان گفت: پاک و عفيف و با عصمت باشيد و در اين صورت ترس از شوهران خود نداشته باشيد. درین زمان ملکه ثريا و نورالسراج که شاه را همراهی می کردند، بدون چادرى بودند وبا نماينده گان ملاقات نمودند، سپس اتن ملى اجرا گرديد. در اين محفل اکثريت زنان ديپلومات ها نیز شرکت ورزيده بودند.
ملکه ثریا بانوی نخست کشور به خاطر رفاه و رهائی زنان از بند اوهام وعقاید خرافی درد ناک فکری و محیطی ، چنان عشق و علاقه داشت که حاضر شد خودش به صفت مفتش و ناظم امورمدرسهً نو تائسیس نسوان کار کند و درتحقق برنامه های اصلاحی شاه امان الله سهم قابل ملاحظهً را ایفا دارد وی از زمره آنعده زنان فعال و پیشقدم بود که تاریخ سلطنت های افغانستان هرگز بیاد ندارد که قبل برین ملکه مادر معنوی ملت تا این حد دلسوز، ترقی خواه، فعال، سخنور وهمکاروهمنوای موثرشاه درامورکشوربوده باشد.
شاه وملکه درتلاش رفع حجاب وفراغت زنان از قید و بند کهنهً دست و پاگیرنه تنها آرمان های پاکی داشتند ، بلکه آنان رفع حجاب ودسترسی زنان به علم و دانش و سهمگیری مساویانه زنان و مردان در پیشرفت و آبادانی کشور را به امر ترقی و انکشاف کشور صواب می دانستند نه زیان! پس برماست که ازاین خدمت ملکه ثریا سپاسگزاری وآن را یادآوری نماییم تا نسل های آینده نیز این بانوی دلسوز و پر عاطفه را بشناسند ویاداورا گرامی دارند.
بر مبنای همین مفکوره مترقی بود که رفع حجاب نخست درکابل و بعدا به سایر ولایات و شهرهای افغانستان انتشار یافت و مورد استقبال روشنفکران وحامیان دموکراسی قرارگرفت. اما قابل یادهانی است که اصلاحات شتابزده دوره امانی از یک طرف روند ترقی وانکشاف را در کشورگشود وازسوی دیگر موجبات عکس العمل ارتجاع و عقب گرایان مذهبی را فراهم ساخت. چنانچه هنگام زمامداری حبیب الله کلکانی ضمن مقابله با سایر رویداد های ترقی پسندانه عصرامانی با پدیده رفع حجاب نیزخصمانه برخورد و زنان افغان باردیگرمجبورگردانیده شدند تا درقفس چادری محصور بمانند.
بتاریخ دوم سنبله 1338 24 اگست 1959 میلادی ملکه حمیرا به معیت شاه وزینب داود به همراهی شوهرخود داوود خان صدراعظم وقت و بعضی اراکین حکومت با خانم های شان بدون چادری به غازی ستدیوم رفتند و رسم گذشت معارف را ازفرازلوژ سلطنتی مشاهده کردند. این دومین نهضت زنان در افغانستان بود که رد پای دوره امانی را تعقیب نمودند.
تا اینکه بعد ازانفاذ قانون اساسی 1343 شمسی برابر با 1967 میلادی و رویکارآمدن به اصطلاح دههً دموکراسی اندکی زمینه مساعد شد تا مسألهً رفع حجاب به مثابه رکن اساسی از تساوی حقوق زنان و مردان مورد توجه حکومت قرار گیرد و بر مبنای آن در پرتو قانون اساسی متذکره ، رفع حجاب با سهم گیری اعضای خانواده سلطنتی واراکین دولت درمراسم جشن استرداد استقلال و سایر ایام رسمی و تجلیلی ترویج و دوباره مطرح و آهسته آهسته تعمیم یافت.
صالحه فاروق اعتمادی وزیر کارو اموراجتماعی دردفترخاطرات خود چنین نبشته است.
بوجود آمدن نهضت زن و رفع حجاب و برداشتن چادری که با شرایط خاص صورت گرفت برایم روزی فراموش ناشدنی است. من فردای آن روز برآمدم و برای شب سوم اجازه 10 خانم « از معلمه ها » را برای اشتراک در جشن استقلال در کمپ شاهی چمن حضوری از صدراعظم آنوقت مرحوم سردارداوود خان کسب نمودم و پس ازآن موضوع را به اطلاع وزیرمعارف وقت، محترم دوکتور پوپل رسانیدم. وزیرروشنفکر فرمودند که: سه نفر از موسسه نسوان و محترمه خانم خود شان نیزشرکت کنند. با افزون چهار خانم از جانب وزیر صاحب ، شمار خانم های ما به چهارده نفر رسید. این یک شب فراموش ناشدنی و پرحادثه در زنده گی ما زنان بود.
صالحه فاروق اعتمادی سرپرست مدیره لیسه ملالی از سال 1958 – 1963 میلادی بود و بنا به همین دلیل بود که پروسه رفع حجاب و سازماندهی بی سر و صدای آن بدوش اوگذاشته شده بود. او می افزاید:
روز بعد کار، با دقت کامل آغاز گردید و ما شاگردان را به صورت انفرادی با وقفه ها ، بدون حجاب از لیسه خارج کردیم. هدایت داده شده بود که روز 10 نفر بدون چادری از مکتب خارج شوند و ما زنان تشنه آزادی جرئت کردیم که در ظرف سه روز این کمیت را به دو صد و بیشتر از آن برسانیم. ولی با رعایت وقفه و نوبت تا، در روی سرک تعداد زیاد به چشم نخورد. درساعت رخصتی خودم شخصاً به صنف درسی می نشستم و به نوبت شاگردان را اجازه برآمدن می دادم . خوشبختانه جریان پروسه بی حجابی « بدون چادری ، روی گشاده » موفقانه با تلاش و همدستی همه زنان در نقاط مختلف شهر کابل با موفقیت به انجام رسید. شاگردان بسیار خوش بودند و ازین نعمت به گرمی استقبال کردند. ولی اندک فامیل های بودند که در سمت مخالف نهضت قرارگرفتند و مانع بی حجابی به دختران شان شدند. لیکن این مشکل با صحبت و مذاکره با خانواده های دختران به زودی حل و فصل شد. برای ما که در راه نهضت زن و رفع حجاب تپ و تلاش بسیار زیاد نموده بودیم حادثه بزرگ و جاودانه درتخیل وحیات ما و تمام زنان کشورعزیز ما بود ازخوشی زیاد درجامه نمیگنجیدیم.
درین جا خالی از دلچسپی نخواهد بود تاخاطرات یک تن از باشنده گان شهرشبرغان را به اسم عبدالله دلاور که در آن هنگام کودک بیش نبود جهت معلومات مزید خدمت شما ارائه دارم. اوگفت که به مامورین دولت درشهرشبرغان به شکل سری هدایت کتبی رسیده بود که درتجلیل از روز های ملی به معیت خانم های شان، باید در محافل رسمی اشتراک ورزند. هم چنان درین مکتوب اکیداً ذکرشده بود که خانم های مامورین عالی رتبه بدون حجاب باید درمراسم رسمی اشتراک ورزند. عده یی از مامورین این ولا از شنیدن چنین اطلاعیه زیاد متاثر و نگران شده بودند زیرا نمی خواستند زنان خود را بدون حجاب در محضرعام به نمایش قرار دهند ؛ ولی مجبور بودند تا طبق هدایات مقامات رهبری کشورعمل نمایند، درغیرآن وظایف شان درتحت سوال قرارمی گرفت. این رویداد در آستانه جشن استقلال ، سال 1960میلادی اتفاق افتاد. او می گفت من درین هنگام با پدرم به بازار رفته بودیم .هنوز بازار به اصطلاح گرم نشده بود که پولیس ها ازچهارطرف به شهرو بازارریختند و به دوکانداران دستوردادند تا خود شان داخل دوکان ها شده ودرودروازه دوکان ها را تا گذشتن زنان ازروی جاده ببندند. پدرم نیز ناچارشد که در یکی از دوکان ها خود را پنهان نماید. من دربیرون دوکان منتظرپدرم ماندم تا پدرم از حبس موقت آزاد شود وهردوبه کمپ ها جهت اشتراک درجشن برویم. پولیس ها تمام جاده را از مردان تهی نمودند. هنوز زمان کوتاهی سپری نشده بود ،که جفت اول ازدورنمایان شد و درجاده بزرگی که به کمپ ها درچمن منتهی می شد ، داخل شدند. خانم یک بالاپوش سیاه دراز ، جوراب های دبل و تیره ، یک جوره دستکش سیاه ، با یک چادر سفید کلان ویک دانه عینک سیاه با شیشه های بزرگ ، از مقابل من گذشتند. به نظر من چندان جالب نبود زیرا فقط کمی رویش معلوم می شد درحالیکه من حتی رقص زن ها را در محافل عروسی دیده بودم. ولی مرد هایی که در دوکان توقیف شده بودند ، حالت عجیبی داشتند. هریک ازدرز دروازه و از درون دوکان زنان را نگاه می کردند . برای شان خیلی خیلی جالب بود زیرا من از بیرون دروازه دکان صدا های آنها را می شنیدم که به یک دیگر خود می گفتند تو پس شو. پس شو،پس شو تو،نزدیک بود که سرو صدا بلند شود و پولیس به سروقت شان برسد. ازآن روز به بعد درشبرغان، روی لچی گشاده روئی آغازو بدون کدام حساسیت و تعصب به پیش رفت. یکی ازعوامل آن هم موجودیت تفحصات نفت وگاز با کارمندان روسی درشبرغان بود که خانم های آنها به صورت آزادانه درشهررفت و آمد نموده و خریداری مایحتاج خانه را زنان انجام می دادند.
بعد ازآن زمان بروفق ارزشهای قانون اساسی ، قانون اساسی دوره جمهوری و قانون اساسی جمهوری های دیموکراتیک بعدی رفع حجاب منحیث یک اصل در تساوی حقوق اعضای جامعه مطرح گردید. طبق قانون جمهوری دیموکراتیک در دههً 60 خورشیدی « دههً زن » علی الرغم جنگ تحمیلی و اجیران خود فروخته داخلی که علیه کشورما ادامه داشت وآنها آموزگاران زن، کارکنان دولت ، دانش آموزان مدارس و دانشگاه ها ، داکتران و انجینران زن را تهدید ، ترورو به شهادت می رسانیدند با آن هم هزاران، هزار زن با شهامت افغان چادری ها را به دور افگنده و مصروف کاروایجادگری گردیدند. درین جا یکی از سر گذشت دکان چادری فروش را که خود شاهد آن بودم به توجهً شماعزیزخوانندهً گرامی میرسانم:
“در یکی از روز های خزان، در خانه یکی از دوستانم دعوت بودیم. بعد از صرف غذا و ختم مهمانی با دو دوست دیگرم رهسپار خانه های خود شدیم. درنزدیکی منزل دوستم یک دوکان چادری فروشی وترمیم چادری وجود داشت که خانم ها چادری های شان را بعد از شستن درین دوکان جهت رنگ مجدد و چین دادن، می آوردند. متوجه شدم که مرد دوکاندار با پسر خود بسیار افسرده و پریشان حال نشسته بودند. سلام دادم و پرسیدم چطور هستید ؟ گفتند می گذرد . باز پرسیدم بازار چادری چطور است؟ گفت نپرس. شما حد اقل یک سوال در باره چادری نمودید، ولی سایرزنان حتی طرفش نگاهی هم نمی اندازند و آن را بلای جان خود می دانند. درین اثنا پسرش لب گشوده چنین ادامه داد: روز پنج شنبه گذشته چهار زن که بسیار شیک پوش بودند و از کنار دوکان ما رد می شدند، یکی از آنها به من نزدیک شد و رو به من کرده گفت: چه وقت این دوکان کاهو های سرچپه ات را می بندی؟ زیرا ازدیدن آنها اذیت می شوم.
او راست می گفت ؛ زیرا چادری زندانی بیش برای زنان نیست و واقعاً شکنجه کننده است. خوشبختانه زنان در آن ایام از شراین زندان رهائی یافته بودند و نفس تازه می کشیدند . شاد بودند ونورآزادی و امید به روی شان لبخند می زد.
ولی با دریغ وافسوس که این نعمت بزرگ به زودی از زنان در تحت سلطهً رژیم زن ستیزطالبان گرفته شد. طالبان بار دیگر به زور و اکراه ، زنان را در زندان چادری پیچیده وازابتدایی ترین حقوق شان محروم ساخته و مانع حضور شان دراجتماع گردیدند.
اکنون بسیاری براین باورند که برقع حجابی افغانی است و تا نام زن افغان به میان می آید،اولین چیزی که به ذهن ها خطورمی کند، همانا برقع های آبی رنگی است که به سان یک نماد، زن افغانستان را به تصویر می کشد. دختری نوجوانی که باراول درزمان طالبان برقع آبی را بالای سرش حمل می نمود. هنگام برگشت درخانه به مادرش چنین گفت: نمیتوانستم راه بروم وتصورمی کردم که به زمین میخورم. هرقدمی را که برمی داشتم، احساس می کردم زیرپا هایم خالی می شود. خود را در پشت جالی چادری زندانی وحقیرنسبت به بچه ها احساس می کردم وقتیکه پسران را آزاد دیدم ، لحظهً پیش خود گفتم کاش پسرمی بودم تا به این مصیبت سر دچارنمی شدم .احساس نفس تنگی داشتم ، ضربان قلبم زیاد شده بود. عرق از زیر موهایم مانند باران بهاری می بارید ، برای دیدن اطرافم هر لحظه مجبور بودم تا تمام سرم را بچرخانم. زیرا ساحه دیدم خیلی ها کوچک بود. مانند اسپ گادی که بجز از جلو ، اطراف خود را دیده نمی تواند درحرکت بودم. درهمین گرمای 45 درجه سانتیگراد تابستان به یاد زنان حامله و مریض افتادم که در زیرچادری چقدر سختی وعذاب می کشند. بویژه زمانیکه دلبدی وسرگیچه داشته باشند. درهمین فکرو اندیشه غرق بودم که ناگهان جوئی را در پیشرویم دیدم ، خواستم ازآن خیزبزنم . نمیدانم که دفعتاً چه شد ، مانند مرغی کلوله شدم و سخت به زمین خوردم وزنخ ،دستان و زانوهایم زخمی و شدید خراشیده شده، خون آلود گشتند. بعد از این همه عذاب لنگ لنگان خود را به خانه رسانیدم.
نوع پوشش زنان در طی دو سده ئی اخیر فراز و فرود های زیادی را تجربه نموده است از رفع حجاب دوره امان الله خان در دهه های نخست قرن بیستم همزمان با آتاترک در ترکیه و رضاشاه در ایران گرفته تا پوشیدن مینی ژوپ و ماکسی ژوپ در دوران داوود خان و یا حکومت حزب دمکراتیک خلق و بالاخره نوع متضاد آن، یعنی برقع در دوران طالبان .
البته بسياری از زنان تحصيلكرده ما پس از فروپاشی طالبان پوشيدن برقع را كنار گذاشتند،اما بعضی از آنان مجددا پس ازگذشت چندماه همين پوشش را انتخاب كردند.زیرا آنها با پوشیدن برقع احساس امنيت ميكنند.
پوشيدن چادری وبرقه در حال حاضر که ما در آستانه قرن 21 زنده گی مينمايم، براساس موازين پذيرفته شدهء بين المللی، اعلاميهء جهانی حقوق بشر که درآن حقوق يکسان افراد بشر را تضمين ميدارد، نه تنها بی عدالتی درحق زنان است، بلکه توهينی است برحقوق وآزادی های فردی انسان وبه ويژه زنان که بصورت مستدام در کشورهای اسلامی نظير افغانستان مورد خشونت قرارگرفته وبا کم بها دادن ها به انسان درجه دوم تنزيل يافته اند.
برای آوردن اصلاح وبهبود دراين راستا تصورمینمایم که نهاد ها وارگانهای حامی حقوق بشر،مشارکت سیاسی زنان ، وزارت امور زنان و وکلای زن به همکاری رسانه های جمعی نه تنها تبليغات گسترده را راه اندازی کنند وذهنيت مردان و زنان را روشن سازند، بلکه بالای دولت فشار وارد کنند تا در کاهش قوانين ومقررات سختگيرانه که آرزوی بنيادگرايان درآن مضمراست،مساعی شانرا مبذول دارند.
منابع و ماخذ:
– تفسیر قرآن کریم
– جواهر لعل نیرو نگاهی به تاریخ جهان
– میرغلام محمد غبار افغانستان درمسیرتاریخ
– کاندیدای اکادمیسین اعظم سیستانی “سیمای زن افغان درتاریخ ”
– نسرین ابوبکرگروس قصاریخ ملالی یا خاطرات لیسه ملالی ”
– اعلامیه جهانی حقوق بشر