16.03.2008
من زمانی در باره خشونت عليه زنان میانديشم، در انديشهام چهرههای زنانی جان ميگيرند که زمانی آنان را ملاقات نموده، به قصه های آنان گوش داده ام. برخی از اين قصهها چنان دردناک و تکان دهنده اند که نمی توان آنرا بازگو نمود و برخی ديگر چنان اثر گذارند که نمی توان آنرا از خاطر زدود.
من ميدانم که برای ايجاد دگرگونی در اين عرصه بايد به وضع قوانين وپيمانها همراه با سياست و پراتيکی که ايجاد کننده ارزشها و نورم های جديد باشد، دست زد. ولی از نظر من در مبارزه عليه خشونت زنان خود نقش تعين کننده را با ابراز جسارت، پشتکار و اعتقاد شان به عهده دارند.
من بخاطر مياورم دختر شانزده ساله افغانی را به اسم جميله که من اورا در جون ۲۰۰۳ در زندان زنان در کابل ملاقات نمودم. زندان از زنانی که به اتهام بدکاره گیٍ، فرار از همسر ظالم و يا بخاطر ازدواج با مرد دلخواه در بند کشيده شده بودند، پر بود. زمانی که جميله هنوز ۱۵ سال داشت از منزل پدری فرار داده شده و بعدا هم تحت فشار قرار گرفته، تا به ازدواج تن در دهد. زمانی هم که مقاومت نموده شکنجه شده ومورد تجاوز قرار گرفته بود. وی اکنون به وسيله پوليس به جرم آنکه شوهر را رها کرده و فرار نموده بود، بازداشت و در زندان بسر میبرد.
جميله به من گفت خيلی می خواهد نزد پدر و مادرش برگردد ولی میترسيد، زيرا فکر می کرد پدرش او را خواهد کشت زيرا وی به عقيده پدر ناموس خانواده را لکه دار نموده است. در ۲۰۰۳ رئيس جمهور کرزی ۲۰ نفر از اين زنان را از زندان رها کرد. ولی چهار نفر آنان بلافاصله پس از آزادی از زندان توسط اعضای خانوادههايشان به قتل رسيدند. قربانيان قتلهای به اصطلاح ناموسی و سايرين نيز بلافاصله ناپديد شدند.
در کوما جمهوری دموکراتيک کانگو من فرانسين معلم ۲۸ ساله زبان فرانسوی را ملاقات نمودم. وی به وسيلهای گروپهای مسلح نخست مورد حمله سپس تجاوز قرار گرفته بود بدون آنکه اين افراد مورد کوچکترين بازخواستی قرار گيرند. وی درمنزل و محلی نگه داری ميشد که طی اين ساليان جنگ بارها دست به دست گروپهای مختلف مسلح گشته بود. از آن زمان به بعد شوهر فرانسين از زندگی کردن با وی سر باز زده بود زيرا وی زن بدکاره وبدنام محسوب میشد. دختر ده ساله وی از او پرسيده بود که آيا وی در نتيجه ايدز خواهد مرد؟ فرانسين ميترسيد ايدز را به سايرين منتقل نموده باشد با هراس از اين مطلب به پژوهش نسبت مرض تن نداده بود.
زمان ديدار از گوما و بونيا در کانگوی خاوری من دهها دوشيزه و زن جوان را برخوردم که آنها با آگاهی از استراتيژيهای جنگی مورد تجاوز قرار گرفته بودند. جوانترين آنان دوشيزه کوچکی بود که چهار سال داشت. آنها از راه های دور برای ديدار و صحبت با من آمده بودند. يکی از آنها به من گفت: ما میخواهيم به تو بگويم که در اينجا بر ما چه گذشته است؟ تا تو داستان ما را برای ديگران بازگو نمايی و درنتيجه در آينده جلو چنين حوادث دردناک گرفته شده بتواند.
در ماه اکتوبر ۲۰۰۲ به مناسبت آغاز کارزار امنيستی انترنيشنل در برار پامال شدن حقوق بشر در روسيه، روزنامهنگاری به من قصه ميکرد، در شامی که وی به منزل بر مي گشته، متوجه میشود در فاصله دور مردی زنی را لت وکوب ميکند. وی به نزديک ترين مرکز پليس مراجعه کرده مسئله را به اطلاع ميرساند. مامور پليس به سمت آدرس داده شده ميرود. و پس لحظاتی خونسرد برميگردد و اظهار ميدارد: ” مشکلی نيست، آن مرد زن ديگری را لت وکوب نمی کرد. اين زن خودش بود”.
من نمیدانم اين داستان واقعأ اتفاق افتاده است يا خير؟ ولی اين را بطور دقيق میدانم که در روسيه سالانه بيش از ۱۴۰۰۰ زن در نتيجه خشونت شوهرانشان و يا مردانی که با ايشان زندگی می کنند، زندگی را از دست ميدهند.
اين را به يقين می توانم بگويم که در بريتانيا در هر دو دقيقه زنی که با خشونت و تشدد تهديد گرديده به مراکز کمکهای اجتماعی برای کمک عاجل زنگ میزند. در ايالات متحده امريکا از هر سه زن يکی آن مورد تهديد جنسی قرار گرفته است. در فرانسه بر اساس تخمين سالانه ۲۵۰۰۰ موردی تجاوز جنسی به وقوع میپيوندد که فقط ۸۰۰۰ آن رسماً گزارش و ثبت ميگردد.
اين همه خشونت چه عواملی می تواند داشته باشد؟ در بسياری از کشورها قوانين، سياست و پراتيک در برابر زنان چنان تعبيض آميز اند که در نتيجه آن از برابری زنان در عرصههای سياسی، اجتماعی و اقتصادی با مردان به طور کامل و يک دست جلو گرفته میشود. بسياری از اين حکومات چنان سر خود را در ريگ فرو میبرند و چشم خود را میبنددند که در نتيجه اشکال گوناگون خشونت عليه زنان بدون کوچکترين مجازاتی به وقوع میپيوندد. در بسياری از جوامع نقـش سنتی از قبل تعيين شده برای زنان، توجيه کننده سلطه مردان بر زنان است.
در برخی ديگر ازاين جوامع رهبران مذهبی توسط فرمانها و سنن روشهائی را متداول ميسازند تا به وسيله آن زنان را تحت فرمان نگه داشته و به آنان تعبيض روا دارند. زنی در پاکستان بنام ناموس به قتل می رسد، زن ديگری در ايرلند حق تولد و تکثر را به خاطر مذهب از دست ميدهـد و آن ديگری در کشور مالی بخاطر عدم مراعات عنعنات معيوب ميگردد.
در بسياری از نقاط جهان، فقر زنان را زندانی دايره شيطانی خشونت ساخته ا ست و زنان نگونبخت فرودست چنان بیپناه در معرض اشکال مختلف خشونت قرار گرفته اند، که قادر نيستند تا در برابر جنايات، در برابر دولتها، در برابر خطرات در محلات کار و خشونت خانگی از خود دفاع کنند. بدين جهت کسانی که از خشونت در برابر زنان تشويش ابراز ميدارند در عين حال از افزايش نسبت فقر در ميان زنان نيز ابراز تشويش مينمايند. زنان ۶۶ در صد مجموع ساعات کار جهانی و ۵۰ در صد تمام محصولات مواد غذايی جهان را توليد میکنند ولی در عوض يک در صد درآمد در سطح جهان به آنان تعلق میگيرد و مالک کمتر از يک در صد تمام سرمايه جهانی می باشند.
خشونت در برابر زنان قبل ازهمه از قدرتهای جابرانه و ذهنيتهای قبلا شکل گرفته، از ناتوانیها، عدم کيفر خواهی و حق به جانب نبودن در مورد زنان آب میخورد و بيش از همه با کمبود و عدم موجوديت سياستی که خواهش يا آرزوی جدی را در مورد متوقف ساختن خشونت در برابر زنان نما يندگی کند، تشديد ميگرد. چه اقداماتی در اين زمينه صورت ميگيرد؟ با وصف تمام درد، رنج و مايوسيتهای که خشونت باخود همراه دارد، طی ده سال گذشته دو انکشاف اميدوارگننده، قابل ديد است
انکشاف اول: به شيوههای که زنان خود را تجهيز و سازماندهی نموده اند، مربوط ميشود. در قدم نخست در اين زمينه از تلاش خود زنان بايد ممنون بود که ديگر اجازه داده نمیشود که پرخاشگری و خشونت مانند گذشته در خفا و به طور مخفيانه، انجام بپذيرد. در نظر بگيريد خانم سلطانه چودری را در بنگله ديش، زمانی که در آنجا انديشه که آموزش حقوق برای زن مناسب نيست، حکومت ميکرد.
خانم چودری مبارزه در برابر رسوم و اختناق رهبران مذهبی را با کمک دادگاه ومحاکم پـيشبرد و برنده شد. وی اکنون يکی از مدافعان نيرومند حقوق بشری زنان در جهان است.
پروژه آموزش حقوق بشر در سنيگال را که زنان برای روستاها در نظر گرفته اند، در نظرمجسم نمائيد. در اين پروژه زنان، مردان و رهبران مذهبی و قبائل بايد مشترکاً درک کنند و بياموزند که حقوق بشر برای آنان چه مفهومی دارد؟ اين پروژه برق آسا بر تمام منطقه بيروز گرديد و سر از جشنواره ای بدر کرد که در آن ۸۰۰۰۰ انسان پايان انديشه تحقير زن را شعار میدادند.
انکشاف دوم: مربوط ميشود به اين مطلب که تشدد وخشونت به حيث يک پرابلم حقوق بشری شناسائی گرديد. اين امر به اين مسئله کمک کرد که خشونت نه يک امر خصوصیٍ، بلکه به عنوان يک مسئلهاي دارای اهميت برای همگان که بايد دولتها و مراجع مسئول به آن توجه مبذول بدارند، شناخته شد و اين موضوع به امر انکشاف نورمها و پراتيک بينالمللی منجر کرديد که در تحت آن تجاوز جنسی در زمان درگيریها و تصادمات مسلحانه به عنوان جنايت جنگی و جنايت عليه بشريت شناخته شد و قبل از همه وظايف دقيق دولتها در مورد گسترش و دفاع از منشورهای بينالمللی در مورد حقوق بشری زنان مشخصتـر گرديد و در عين حال اين مطلب موجب انکشاف مکانيزمی گرديد که دولتها بر اساس آن راه طی شده را که از آن جوابده می باشند، مورد بررسی قرار داده بتوانند.
حالا نياز است که : تغـيرات واقعی در زندگی بسياری از مردم جنبه عملی بخود بگيرد . برای رسيدن به اين هدف است که سازمان عفو بينالملل (امنيستی انترنيشنل) کارزار پايان دادن به خشونت عليه زنان را برپا داشته است. ما در جريان اين کارزار رهبران، سازمانها و افراد جداگانه را مخاطب قرار داده از آنان می طلبيم تا در اين امر همگام شوند و ياری رسانند: تا اين که منشور جهانی حقوق بشر که در آن حقوق همه يکسان در نظر گرفته شده است، برای زنان به واقعيت مبدل گردد.
” پايان پيشگفتار”