صديق وفا: لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی و قانون گذاری افغانستان

07.04.2010

صديق وفا

لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن
در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان

بخش نخست
بنابر مبرميت موضوع و توضيح پيشينه جرگه ها در نشر دوباره اين مبحث اقدام شد

آغاز سخن:
جرگه ها درساختار سياسی،اجتماعی وقانونگذاری افغانستان ازازمنه قديم بدينسو جايگاه ومقام شامخی را احرازداشته است، بنابرپائين بودن سطح پيشرفت وسنتی بودن کشور هنوزهم به باز شناختی ماهيت،اهداف وعملکردجرگه ها نيازمبرم بوده وروند آتيه ” ملت سازی” و”دولت سازی” در افغانستان از نقش برازندهء آن بی نياز نيست، البته پاگذاشتن به عصر دولت- ملت وبرقراری نظام مقتدر ملی مستلزم آنست که نه تنها تجربه و شکل گيری دولتهای ملی دراروپا وساير نقاط جهان که از قرن نزده بروفق مقتضيات هر کشور آغاز وادامه يافت، درنظرگرفته شود، بلکه قبل برهمه جامعه شناسی تاريخی وفرهنگی افغانستان توأم با روانشناسی مردم اين کشور، رسوم وعادات وسنن پسنديده اين سرزمين که جرگه ها ولويه جرگه يکی آنست مورد توجه وکنگاش قرارداده شود، روی همين ضرورت پَِژوهش کنونی که نمونه ای از کار محققانه و خدمتگارانه درعرصه روشنگری ميباشد غرض آگاهی مزيد پيشکش خوانندهء حقيقت جو وکاوشگر ميگردد، بايد ياد آور شد که نگارنده مانند هرصاحب نظر ديگر ، ازخود طرز ديد معين دارد، امّا در اين کار سعی بعمل آمده است تا حقايق تاريخی همانطوری که اتفاق افتاده بيان شود واحساسات شخصی در آن مطمع نظر نباشد:

لویَه جَرگه ترکيبی از زبان پشتوو دری است، که مفهوم جرگهٔ بزرگ ،جرگه ملی، بزرگترين مجمع بزرگان وشخصیتهای‌ قومی واجتماعی کشورافغانستان را دربرميگيرد، جرگه واژهٔ دری و به معنی گروه وصف، حلقه، مجلس ومحفل آمده‌است، جرگه در کاربرد‌های سیاسی-اجتماعی آن به معنی گردهمایی و نشست است،به عبارت دیگر هر مجلس، جلسه و اجلاسی که برای تصمیم گیری، نظر خواهی و مشورت در باره یک امر محلی، ملی و قومی برگزار شود، جرگه‌است. آنچه جرگه را از نشست‌ها و گردهمایی‌های دیگر جدا می‌سازد محتوأ، شیوه کار و منظور آن است،محتوای جرگه مردمی است وبرای سنجش آرای عمومی يک معيار سنتی پذيرفته شده است ، ولو درموقعيت کنونی که اتوريته سنتی قبيله يی بنابر نفوذ گستردهء جنگسالاران ضربه خورده و احيای مجدد آن ايجاب يک مرحله گذار به نظام دموکراتيک را مينمايد، باآنهم برخی ها جرگه را نوعی ريفراندم یا همه ُپرسی نيزخوانده ‌اند، امّا همه پرسی (Refrandom) بيشتر مفهوم رای گيری مستقيم از همه اعضای تشکيل دهندهء يک سازمان يا يک جامعه را دارد، که برای رد يا تصويب سياستی که رهبران يا نماينده گان شان پيشنهاد کرده اند ميباشد، تفاوت کلی آن با جرگه ولويه جرگه در آنست که در ريفراندم رای گيری محض مطمع نظر است، اعضای سازمان يا جامعه در ريفراندم مجال جروبحث وتبادل نظر را نمی يابند، حالانکه در جرگه ولويه جرگه بحث وفحص صورت گرفته وروحيه دموکراتيک آن علی الرغم آنکه تندروان چپ جرگه را يک “تجمع فئودالی وقّبيله يی” ميدانند وتندروان راست ” چسپيدن بر جرگه را” نسبت مغايرت با آميال تنگنظرانه شان مردود ميدانند، عناصر دموکراتيک آن فراختر و بيشتر است، غايه و منظور از تشکیل جرگه‌ها چاره جویی، رسیده گی و تصمیم گیری همه گانی در مورد یک مسأله سیاسی-اجتماعی است.

امّا قابل ياد دهانی است که جرگه ها ولويه جرگه ها يکسره کارساز، بی عيب، مدافع منافع ملی وبازتاب دهندهء خواست ها وآرمانهای ملی افغانها نبوده، بل برخی از جرگه ها، شورا ها مانند جرگه های دوره امير حبيب الله خان که با خبط سياسی در رابطه به چشم پوشی از استقلال افغانستان تحقق يافت، دوره اختناق، ترور ودهشت نادرخانی که بخاطر روپوشی تبهه کاری ها تدوير يافت همچنان شورای های خود ساخته جهادی تحت نام شورای اهل حل عقد وشورای طالبی که دوره های انارشی را صحه گذاشت، محض بخاطر روپوشی سياستهای مستبدانه وصحه گذاشتن به تصاميم خلاف اراده مردم برگزار ودعوت شده اند، که تفصيل هريک بجايش خواهد آمد.

1) کرکتر ومشخصه جرگه ها، انواع واقسام آن:
يکی از مشخصه های بارز جرگه ها ناشی از ساختمان طبعيی کشور افغانستان که همانا کوهستانی بودن وانتقسام آن به دره ها، وادی ها وشيله هاست ميباشد، زيرا ساکنان هر دره ووادی از ازمنه ها بدينسو به قبيله وقومی منسوب بوده اند ومراودات اجتماعی ميان ايشان بصورت مستدام ايجاب مينمود که مسايل همه گانی از قبيل: کوچ کشی های بزرگ، بروز جنگها، حدوث سيلابها، وساير مسايل ذات البينی را از طريق جرگه ها حل وفصل کرده وبرای پايان دادن به منازعات محلی وبيرون رفت از دشواری ها و دوری جستن از آفات طبعيی به چنين مجتمع ملی رجوع نمايند، قرار روايات شفاهی در ميان قبايل واقوام ساکن افغانستان بويژه پشتونها تا پنجاه سال قبل از امروز در ميان هر 30 تا 32 سال يک لويه جرگه عنعنوی برگذار ميشد واين جرگه ها مسايل مبرم ملی را مورد بحث، تبادل نظر وفيصله قرار ميداد، ميگويند بعضاً که راه بيرون رفت را نمی توانستند مشخص سازند، بخاطر دريافت راه حل به قره کشی هم متوسل ميشدند که آنهم ناشی از سطح نازل درک پيچيده گی ميبود.

منظور از تشکیل جرگه‌ها چاره جویی، رسیده گی و تصمیم گیری همه گانی در مورد یک مسأله سیاسی-اجتماعی است. شیوه کار آن بسیار ساده‌است. معمولاً یک فرد اداره آن را به عهده می‌گیرد وموضوع خاصی را به همه پرسی می‌گذارد تا شرکت کننده گان روی آن به بحث بپردازند. در پایان با توافق کلی به تصمیم مشترکی می‌رسند. این تصمیم سر انجام به مثابه یک فیصله ملی، محلی و قومی عملی می‌گردد.
تدوير جرگه نه زمان معین دارد و نه جای معین، بنابر نیاز‌های سیاسی و اجتماعی به وجود می‌آید و پس از پایان کار، خود به خود منحل می‌گردد. می‌توان گفت که جرگه هر زمان و هر جایی که یک امر سیاسی یا اجتماعی ایجاب کند تشکیل می‌شود، اعضای جرگه را موی سفیدان، بزرگان اقوام و شخصیت‌های با تجربه و متنفذ می‌سازند.
جرگه، کهن ترین نهاد سنتی در ادارهٔ اجتماعی است و ریشه در تاریخ و فرهنگ قبیله‌ای دارد،جرگه به کدام قوم، ملت، محل و فرهنگ خاصی تعلق ندارد و به گونه‌هایی در میان همه جوامع بشری دیده شده‌است، اما درجوامعی که ازسازمان وساختارسیاسی و اجتماعی پیشرفته بر خورداراند، نقش آن کم رنگ تر شده کار برد آن کم کم از میان رفته‌است.
در افغانستان هنوز هم جرگه یک را هگشای سیاسی-اجتماعی شمرده می‌شود و از کار آِیی خوبی برخوردار است. در مورد بهره برداری سیاسی از جرگه‌ها جای بحث است که در بیشتر موارد وسیله‌ای بوده‌است برای مشروعیت بخشیدن به خواسته‌های از پیش تعیین شده دولت‌های افغانی،جرگه در افغانستان سه نوع است:(جرگه محلی،جرگه قومی وجرگه ملی که همانا لويه جرگه) ميباشد.
جرگه محلی، در مقایسه با سایر انواع جرگه‌ها ساحه تأثیر محدودی دارد. این جرگه‌ها از گذشته‌های دور تا کنون در سراسر افغانستان وجود داشته عملی ترین شیوه ادارة سنتی اجتماعی در ده و محله به شمار می‌رود، جرگه‌های محلی معمولاً در موارد کم آبی، سيلاب ها، خشکسالی و برای حل اختلافات محلی به وجود می‌آید.
جرگه‌های قومی، به مسايلی می‌پردازد که یک یا چند قوم را در بر می‌گیرد. این جرگه‌ها در مواردی مانند برخوردهای قومی و یا بروز اختلاف‌ها و مسائل مهمی که تصمیم گیری و تلاش مشترک را ایجاب می‌کند، تشکیل می‌شود.
جرگه ملی یا لویه جرگه، بزرگتر‌ین مجمع بزرگان و شخصیت‌های قومی و اجتماعی کشور است و در موارد بحرانی در افغانستان تشکیل می‌شود. در بیشتر موارد از سوی پادشاه یا رئیس جمهور فراخوانده شده اعضای آن می‌توانند هم انتخابی و هم انتصابی باشد.

2)لويه جرگه ها درسده های پيشين تا تشکيل مجدد افغانستان وآغاز جنبشهای آزاديخواهی در بحبوحهء سه تجاوز انگليسها :
جرگه و مشوره سران وبزرگا ن در سرزمين ما قدامت چندين هزار ساله دارد،کشور ما از آريانا تا خراسان و افغانستان کنونی شاهد برگزاری مجالس عمومی ،جرگه ها، مشوره ها وشور های متعدد بوده که از تخت نشينی يما پادشاه نخستين پادشاه بلخ وباختر ميتوان ياد آور شد که بعد از شور ومشوره صورت گرفت، بعد ها در دوره های متعدد از دولت های مستقل ونيمه مستقل يونانو باختری گرفته تا کوشانی ها، يفتلی ها، سامانی ها، هنگام استيلای اعراب تا قيام ابومسلم خراسانی ، دور صفاری ها، سامانی ها، طاهری ها، غزنوی ها، سلجوقی ها، غوری ها وهمچنان در دوره های استيلای چنگيز خان ومغلها تا صفوی ها وتا ايجاد دولت مستقل افغانستان هنگام هوتکی ها وابدالی ها، جرگه ومشوره به اشکال وشيوه های گوناگون چه هنگام انتخاب زمامداران، چه هنگام دفع استيلای خارجی وبيگانه گان تدوير وانعقاد يافته است که پرداختن به همهء آنرا ميگذاريم به تاريخنگاران ارجمند ما ، مادر اينجا حداقل ازسه قرن گذشته افغانستان را که جرگه ها درسرنوشت کشوری بنام افغانستان نقش مهمی را ايفاء داشته اند کنگاش مينمايم وبه استناد آن برهمهء پروسه های تاريخی سير جرگه ها ميتوان قضاوت نمود ودر کار بعدی انتباه گرفت.
– جرگه “مانجه” يا مارجه کنونی :
جرگه مخفی موضع ” مانجه” در 30 ميلی شمال شرق کندهار( هلمند کنونی) در سال 1709 ميلادی تدوير يافت، به نقل از کتاب وزين ” افغانستان در مسير تاريخ”هدف آن معدوم ساختن قشون گرگين وتشکيل حکومت مستقل ملی بود اين جرگه يکی از جرگه های با اهميتی ميباشد که در آن رهبران اقوام وقبايل مختلف شرکت نموده بودند، مساعی دوامدار، درايت وقابليت ميرويس خان هوتکی باعث شد تا اين جرگه با خوشی رهبری ميرويس خان را دررأس قوای ملی بپذيرد، خصوصيت بارز اين جرگه آنست که در کار آن روسای قبايل ابدالی، غلجايی وتاجک وهزاره وازبک وبلوچ بشمول روحانيون متنفذ، بحيث قوه واحد ملی در تشکيل آن سهم شايسته ومساوی داشتند، از جمله مشاهير شاملين جرگه اينها بودند: ميرويس خان، يحيی خان برادر ميرويس ،محمد خان معروف به حاجی انگو برادر زاده ميرويس، يونس خان کاکر، نورخان بريج،گلخان بابری، عزيز خان نورزايی، سيدال خان ناصری، بابو جان بابی، بهادر خان، يوسف خان و ملا پير محمد معروف به مياجی وديگران.

مقررّات اين جرگه در کمال آرامی و اختفا عملی شد، اين اختفا طوری ماهرانه بعمل آمد که تاساعت موعود يکنفر از ارباب حکومت هم کمترين احساسی ننمود در حاليکه قوای قيام کننده در هرطرفی تجهيز ميشد، يکی از مقرّرات جرگه اين بود که شرايطی بائيست فرآهم نمود تا قوای دشمن تقليل وپراگنده شوند، در اين ميان برفق رای جرگه يکی از روسای بلوچ از دادن ماليه اباء ورزيد، تا گرگين قطعات نظامی را برای سرکوب بلوچها واخذ ماليه تيرين کوت ( مرکز ارزگان کنونی) سوق کند،همچنان کاکری ها متعاقباً در ارغستان کندهار ازدادن ماليه سرزدند، که گرگين شخصاً بغرض تنبيه آنان از شهر خارج شد، ومشغول زدن وبستن وحبس وتاراج گرديد، در چنين وضعيتی نيروهای ملی به رهبری ميرويس خان گرگين را در “ده شيخ ارغستان” در باغی غافل گيرومحاصره نموده وهمه را نابود کردند، بعد اين نبرد فيصله کن ميرويس خان با سه هزار سپاه جانب شهر تاختند، محافظين شهر دروازه را اشتباهاً به تصور گرگين گشودند، تا فردا انهدام قطعی اردوی صفوی وگرجی را با تشکيل حکومت آزاد ملی در سال 1907 اعلام داشتند، در اين نبرد فيصله کن از برکت جرگه ملی برادران تاجک، هزاره،ازبک وبلوچ دوشادوش پشتونها صف واحدی را درمقابل استيلاگران خارجی تشکيل دادند ودر تاريخ افغانستان معاصرتجربه بزرگ ملی را بياد گار ماندند،ميرويس خان برمبنای خصوصيات وترکيب نخواست عنوان پادشاهی اختيار کند، بل خودش را به حيث رييس قوم ومساوی الحقوق با ساير روسای محلی اعلام داشت، جرگه مارجه درحقيقت نخستين جرگه افغانستان است که به شکل اوپراتيفی ( بادرنظر داشت مهارتهای سياسی و استخباراتی) توانست دستاورد بزرگ آزادی را به ارمغان آورد وهمين جرگه ونتايج آن سر آغاز جنبشهای آزادی خواهی بخاطر ايجاد دولت سرتاسری آينده افغانستان مستقل بود.

– لويه جرگه يا جرگه بزرگ ( مزار شير سرخ) کندهار :
اين جرگه سر نوشت و آينده کشور تازه ای که هنوز از ملک خراسان صحبت ميشد ونيم قرن بعد به نام افغانستان رقم زده شد،به نقل وفشردهء از صفحه های ” افغانستان در مسير تاريخ” چنين اتفاق افتاد:
همينکه نادرشاه افشار در فتح آباد خبوشان ( قوچان) از شدت قساوت وبيرحمی که درحق مردمان خراسان ميکرد توسط افسران افشاری کشته شد، واختلال در اردوی بزرگ او پديد شد، قشون افغانی که مرکب از چار هزار غلجايی ودوازده هزار ابدالی وازبک بود، به صواب ديد قوماندان عمومی نورمحمد غلجايی واحمد خان ابدالی بطرف کندهار حرکت کردند، در کندهار که مرکز بين الا قوامی افغانستان بود، نورمحمد خان به خان های غلجايی و ازبک وابدالی وهزاره وبلوچ وتاجک پيشنهاد کرد تا که جرگه يی تشکيل و پادشاهی انتخاب کنند، اين جرگه در اکتوبر سال 1747 در عمارت “مزار شير سرخ” در داخل قلعه نظامی نادر آباد منعقد گرديد و 9 روز دوام کرد، در طی اين جلسات اتفاق آراء ممکن نميشد، زيرا موضوع مهم وهرخان مقتدر طالب سلطنت بود،درحاليکه خانهای رقيب( از قبيل: نورمحمد خان غلجايی، محبت خان پوپلزايی، موسی خان اسحق زايی، نصرالله خان نورزايی وديگران) همديگر را رد ميکردند،تنها کسی که در اين جرگه راجع به خود حرف نمی زد، احمد خان ابدالی بود، عشيره او سدو زايی،از حيث کميت خوردتر از سايرعشاير بود، گرچه جد اودولت خان وقتی رييس ابدالی های ارغستان وپدرش زمان خان رييس حکومت ابدالی هرات بودند، ولی اختلاف خانها غلجايی وابدالی که همديگر را نفی ميکردند، خلايی توليد کرد که بايستی حتماً پُر ميشد، پس در روز نهم جرگه، طرفين يکنفر عضو جرگه را حکم تعين کردند که هر که را او به سلطنت انتخاب کند،همه به وی بعيت نمايند،شخص حکم همان صابرشاه کابلی پسرروحانی ومتصوف استاد” لايخور” از اهل کابل بود، که به هيچ قبيله ای تعلق نداشت، اين صوفی سياستمدار برخاست واحمد ابدالی را بحيث پادشاه معرفی کرد وهم خوشه گندمی را در عوض تاج به کلاه او نصب نمود، فئودالهای بزرگ اگر خواستند يا نخواستند، مجبور به بعيت وتصديق سلطنت اين مرد جوان گرديدند، بدنترتيب جرگه مذکور احمد خان ابدالی را به عنوان ” احمد شاه” به پادشاهی کشور اعلان کرد و بدنترتيب وی با تشکيل مجدد افغانستان کشور تازه و مستقلی را بنياد گذاشت.
البته تاريخ گواهی ميدهد که در سال 1793 در زمان سلطنت تيمور شاه درانی نيز لويه جرگه اختصاصی تشکيل وهدف آن انتقال پايتخت از کندهار به کابل بود.

– لويه جرگه يا جرگه بزرگ عاشقان وعارفان کابل:
اين جرگه بزرگ ملی که مانند جرگه مارجه از خصايل سياسی واپراتيفی بخاطر دفع تجاوز خارجی انباشته ومملو از روحيه بزرگ انقلابی وآزادی خواهانه بود در آستانه جنگ اول افغان و انگليس، در اول نوامبر 1841 در محله عاشقان عارفان وشور بازار کابل برگزار گرديد.
فشردهء رويداد اين جرگه به روايت ” افغانستان در مسير تاريخ” چنين است: نايب امين الله خان لوگری با سايررهبران جهاد در اول نوامبر 1841 برای باراوّل درمحلهء نزديک عاشقان وعارفان (کوچه باغ نواب) با عبدالله اچکزايی جمع شده وطرح انقلاب عمومی ( جنبش آزادی خواهی) را ريختند، تا اين وقت مبارزين پراگنده يک قسمت کار را انجام داده ومقدمات چنين اجتماعی را فرآهم کرده بودند، مثلاً اينها مناشيری درافغانستان با امضای جعلی شه شجاع منتشر ساخته وبنام اولی الامر “شاه” ملت را به قيام عمومی وطرد دشمن خارجی دعوت کرده بودند، همچنان اينها مکتوبی بدون امضاء به مکناتن فرستاده ونوشتند: اگر بار ديگر ترا سواره در تفريح ببينيم ما سوگند برداشته ايم که ترا خواهيم کشت، اين نامه ترس نهانی درنفس سرکرده گان انگليس توليد نمود،همچنان اين مبارزين برای برانگيختن اعيان ومتنفذين قوم که هنوز در دستگاه حاکمه بسته گی داشتند، شبنامه هايی نوشته ودر دل شب بالای دروازه منزل ايشان نصب نمودند، در اين شبنامه ها گفته شده بود، که: تمام عيان متنفذ به حکم انگليس وفرمان شاه بزودی در هندوستان تبعيد واز ملک ومال وآل وعيال محروم خواهند گرديد، از ديگر طرف شاه را کتباً اخطار دادند که: اگر شاه در طرد دشمن دين ووطن با ملت خود نه پيوندد، ما عهد کرده ايم که او را زنده نخواهيم گذاشت.
در مجلس شب اوّل جرگه بتاريخ اول نوامبر سال 1841 رهبران جنبش آزادی خواهی، نقشه جنگ ومقاومت وطرد دشمن را تصويب نمودند، مجلس برای تمرکز اداره يک نفر برادر زاده اميردوست محمد خان را( سردارمحمد زمان خان) را بحيث رييس جرگه وبعنوان” نواب”( عنوانی که درهندوستان به امرا وراجه ها اطلاق ميشد،در دری عنوان شاهزاده گان بوده ومعمولاً ” نواب والا” گفته ميشد) ونيابت( جانشين، قايم مقامی ومعاونيت) او را با عنوان “نايب” به امين الله خان لوگری واگذار شدند، نايب ده هزار عسکر مبارز از مردم لوگر زيرفرمان خود داشت،همينکه جنگ با دشمن آغاز وقضايای نظامی متمرگز شد،چون اجتماع تمام رهبران دشوار بود،لذا برای اداره امور يک مجلس شورای دوازده نفری تشکيل گرديد ودريکی از کوچه های شوربازار موقع گرفت، در ترکيب اين شورا نواب محمد زمان خان،نايب امين الله خان لوگری، عبدالله خان اچکزی، سردار محمد عثمان خان، خان شرين خان، سکندرخان باميزايی وديگران بودند، اين شورا يا جرگه ملی وتاريخی توانست که هزاران نفر داوطلبان ملی را تحت نظم در آورد وآذوقه رسانی وباروت سازی را تنظيم کند.
بهرحال اين جرگه وشورا فيصله کرد که سر ازفردا دوم نوامبر 1841 مصادف به 17 رمضان 1257 قمری قيام عمومی آغاز شود:
روز 2 نوامبر 1841 در تاريخ افغانستان وهندوستان يکروز عمده است، دراين روز يک امپراتوری بزرگ اروپايی از مردم يک کشور آسيايی شکست ميخورد، اما اين قيام پايان کار نبود، بلکه تاريخ مشحون از فرود وفراد کشور ما چنين اوضاع را چندين بار تجربه نموده وهنوزهم انجام کارمکتوم است،بهرترتيب مفاد کلی جرگه عاشقان وعارفان تحکيم وحدت ملی، تبارز روحيه ملی در برابر تجاوز بيگانه، ميباشد که صفوف مردم بدون امتياز نژاد، زبان،مذهب ومنطقه دردفاع از مام ميهن قرارگرفته و صدها وهزاران مبارز ملی وقهرمانان گمنامی را بياد گار ماندند.

– لويه جرگه کابل سال 1865معطوف به حل مسايل خانواده گی امراء:
تاريخ سياسی افغانستان جرگه ها ولويه جرگه های را نيز بخاطر دارد، که در آن منافع عمومی نی، بلکه رويا ها وآميال شخصی اميران وشاهان ارجيحت داشته است، لويه جرگه زمان امير شيرعلی خان يکی از آنهاست، در اين جرگه که به منظور استحکام پادشاهی، جلب حمايت مردم وتأمين امنيت در سال 1865دعوت شده و در کار آن 2000 نفر شرکت داشت،رياست اين جرگه را خود امير به عهده داشت و تمام اراکين دولت در آن شرکت کرده بودند، در اين جرگه امير شير علی خان توانست تا در مورد مخالفتهای برادران خود چون سردار امين خان وسردار محمد شريف خان غور کرده ورای گيری کند که با ايشان چه نوع رفتاری در پيش گيرد، طبق فيصله جرگه امير بعد از يک اخطار کتبی به کندهار سوقيات نمود، سردار امين خان برادر خود را در ميدان جنگ بکشت وکندهار رامطيع ساخت، همچنان اين جرگه وليعهدی شهزاده عبدالله پسر هفت ساله امير را تصويب نمود.
قابل تذکر است که پروگرامهای اصلاحی سيد جمال الدين افغان وامير شير علی خان بين سالهای 1878-1862 که از بالا رويدست گرفته شده بود، حاوی يک سلسله تغييرات در عرصه های تعميم معارف وفرهنگ، ايجاد کتابخانه ها وجرايد وغيره بود که با تعرض نظامی واغوای سياسی انگليس وغفلت زمامداران آنوقت درهم پيچيد و تاکنون همان طور پيچيده و لاينحل باقی مانده است.

– لويه جرگه اعلام بيطرفی پاسيف افغانستان در جنگ اول جهانی سال 1915:
اين لويه جرگه که در سال 1915 با شرکت 540 نفر در شهر کابل انعقاد يافت، يکی از لويه جرگه هايی ميباشد که امير حبيب الله خان با خبط سياسی بيطرفی محض وپاسيف افغانستان در جنگ عمومی دوّم را از طريق آن اعلام ميکند وهيجان عمومی مردم را که عبارت از رهايی کامل از قيد استعمار ومبارزه برضد انگليسها بود را ناديده گرفته و برغم طرفداری سردار نصرالله خان نايب السطنه وشماری از اراکين دولت، پيشنهاد هيأت های سياسی آلمان، آستراليا وترکيه را که خواهان اتحاد نظامی عليه انگليسها بودند، رد ميشود.
به نقل از” افغانستان در مسير تاريخ” امير ميخواست مذاکرات را با هيأت سياسی آلمان، اتريش وترکيه طول دهد تا مقاصد خويش را بالای انگليس از راه مفاهمه بقبولاند، اما نمی خواست عليه انگليس برای اين منظور اعلان جنگ بدهد، در مقابل اين همه مساعی امير حبيب الله خان که به نفع دولت انگليس دريک مرحله بحرانی تمام شد،دولت انگليس به امير وعده داد که دولت انگليس بعد از ختم جنگ، استقلال سياسی افغانستان را برسميت خواهد شناخت، 60 مليون کلدار حق السکوت خواهد پرداخت وهم سالانه تا 2 مليون و4 صد هزار کلدار به دولت افغانستان خواهد داد، در حاليکه بعد از ختم جنگ دولت انگليس يکی از اين وعده ها را ايفاء نکرد، تنها 20 مليون کلدار تا پشاور فرستاد که آنهم همانجا حيف وميل شد تا امير بمرد.
اين روش اميردرداخل افغانستان توليد تنفر وانزجار عميقی نمود،مخصوصاً روشنفکران و آزاديخواهان جداً در صدد مخالفت وجبران آن برآمدند.

3)لويه جرگه هابعد ازاسترداد استقلال افغانستان،ريفرم عصرامانی، دوران نادرشاه واوايل سلطنت ظاهر شاه:
حکومت امانی بعد از تصفيه حساب با دولت انگليس واعلام استقلال مشغول اصلاحات داخلی گرديد، دولت برای تنظيم امور قوانين ونظامنامه ها را تصويب نمود، شورای دولت که در ترکيب روشنفکرانی چون فيض محمد خان ناصری، سعدالدين خان وکيل ومحمود طرزی وديگران قرار داشتند در ترتيب پروژه های قانون سهم بارز گرفتند، در اين عصر که دور آزادی خواهی و روشنگری آغاز ميشود،جرگه ها نيزاز اهميت خاص در قانون گذاری برخوردار است، جرگه های کبير از خود لايحه نظميه ومقررات وهم تدابير انعقاد جلسات داشت.

– لويه جرگهء جلال آباد:
پس از پادشاهی امان الله خان و استرداد استقلال افغانستان، نخستين جرگه بزرگ، که مرکب از اعضای شورای دولت و نماينده گان مردم کابل و اطراف آن، ننگرهار، لغمان و کنر بود، در زمستان 1921 در جلال آباد برگزار گرديد. شمار اعضای اين جرگه به 872 نفر می رسيد و شخص شاه بر آن نظارت داشت. منظور اصلی اين جرگه اصلاحات اجتماعی بود و نظامنامه اساسی را که نخستين قانون اساسی افغانستان به شمار می رود به تصويب رساند. اين نظامنامه حاوی الغای برده گی، تحکيم وحدت ملی، تصريح آزادی های فردی، تساوی حقوق اتباع، ماليات متناسب با در آمد و مانند اينها بود.
درهمين سال رويداد های ديگری نيز بوقوع پيوست که بر روان لويه جرگه بی تاثير نبود، معاهده برقراری روابط سياسی ومناسبات تجارتی ميان دولت برتانيه ودولت افغانستان همزمان با رخداد لويه جرگه در 22 نوامبر 1921بود که توسط سر هنری دابس ومحمود طرزی در داخل 14 ماده به امضاء رسيد، همچنان معاهده مؤدت ودوستی بين افغانستان واتحادجماهيرشوروی سوسياليستی در 28 فبروری 1921 امضاءشد وهکذا بتاريخ 2 مارچ 1921معاهده مؤدت ودوستی بين افغانستان ودولت جمهوری ترکيه وبتاريخ 3 جون همين سال قرار داد تأسيس روابط سياسی بين افغانستان وايتاليا عقد گرديد.

– لويه جرگه يا جرگه کبير پغمان1922:
دنباله جرگه بزرگ جلال آباد بود. ولی بيشتربه مسأله اصلاحات اقتصادی توجه داشت و در تابستان 1922 در شهرک پغمان بر گزار شد،دراين جرگه که ده روز به درازا کشيد، اشتراک کننده گان که تعداد شان به 1504 نفر می رسيد، آزادانه ابراز نظر می کردند و گاهی با نظرات شاه مخالفت نشان می دادند. در اين جرگه بود که نظامنامه اساسی مورد بحث قرار گرفت و در پايان اين جرگه به تاييد شاه رسيد.
درهمين سال برعلاوه سايرکارهای مهم مناسبات سياسی با فرانسه قايم گرديد،وموافقنامهء به امضاء رسيد که به اساس آن امتياز حفريات آثار باستانی افغانستان به فرانسه سپرده شد وهمچنين فرانسوی ها درعرصه فرهنگی وبهداشت افغانستان سهم فعالی اتخاذ و شاگردان افغانی به فرانسه اعزام شدند.

– لويه جرگه يا جرگه بزرگ پغمان 1924:
نظامنامه اساسی تصويب شده در جرگه های 1921 و 1922 باعث واکنش های شديد در ميان مردم شد و نيرو های مخالف اصلاحات با تحريکات بيگانه در خوست شورشهايی را به راه انداختند،چنانچه در اوايل سال 1924 ملاعبدالله معروف به ملای لنگ بهمکاری ملا عبدالرشيد موضوع قانون جزاء را که در زمان زعامت امان الله خان طرف تطبيق قرار گرفته بود، بهانه نموده وآنرا خلاف احکام شريعت تلقی کردوبه اغتشاش دست زد، تا بالاخر25 تن اغتشاشيون به شمول سر کرده های آن دستگيرواز طرف محکمه نظامی در ماه می 1925 محکوم به مرگ شدند، در پرتو چنين اوضاع متشنج دولت ناگزير شد تا برای تعديل و تجديد نظر بر نظامنامه اساسی دومين جرگه بزرگ پغمان را برگزار کند، در اين جرگه که شمار اعضای آن به 1000 نفر می رسيد، شورای دولت که 150 نفر عضو داشت به شورای ملی ارتقاء داده شد، عفو مجازات از حقوق شاه شناخته شد، دوره سربازی سه سال تعيين و القاب رسمی و تشريفاتی لغوشد، به نقل از ” افغانستان در مسير تاريخ” دراين جرگه يک هزارنفرانتخابی ملت وانتصابی شاه در پنج ستون درصحن تياتر پغمان می نشستند، در ستونهای جناحين وکلای ملت ودر ستونهای وسطی نماينده گان انتخابی شورای دولت ومجالس مشوره ولايات جا می گرفتند، تخت شاه روی ستيژ قرار داشت که دريمين او علمای محکمه تميز وافسران نظامی تا درجهء غند مشر( دگرمن) واعضای انتصابی شورای دولت وکندکمشران ( جگرن های) نظامی ودر يسارش قضات محاکم وروسا ومديران وزارت خانه ها جاداشتند،درجبهه پيشروی تخت شاه چوکی رييس ودونفر معاون ويک نفر منشی مجلس گذاشته شده بود، ومقيد بود هر ناطقی که از صف صحنه بروی ستيژ می برآمد، بايد از جناح راست از پشت ميکروفون سخنرانی ميکرد، مصوبات در اين جرگه با اکثريت به عمل می آمد.
طوری که بيان شد، اين جرگه با نظم ودسپلين خاص وبه شيوه مجالس کشور های متمدن برگذار شد.

در جرگه های کبير سالهای( 1928-1924) پغمان و مجالس رسمی مشورتی برج شمالی ارگ وچمن ستور که پيرامون تثبيت شاخصه های سياست افغان وانگليس و پروگرامهای اصلاحی شاه که درعصر متمدنانهء امان الله خان انعقاد يافت، برعلاوه نماينده گان طبقات واقشار گوناگون اجتماعی شماری از روشنفکران چپ انديش نيز رسماً حضور وشرکت داشتند، منجمله شادروان ميرغلام محمد غبارمورخ وسياستمدار شهير کشور به نماينده گی حلقه جوانان افغان، شاد روان عبدالرحمن محمودی و شادروانغلام محی الدين خان انيس منحيث وکلای مردم فعالانه اشترک ورزيده ونقش با اهميتی را بدوش کشيدند، در عصر امانی يک نفر از اينها به حبس سياسی يا اعدام محکوم نشدند.

: لويه جرگه يا جرگه بزرگ کابل 1930-
يکی از جرگه های ديگر که پس از سقوط امان الله خان وروی کار آمدن نادرشاه بخاطر فريب واغوای مردم وکشيدن نقاب مصنوعی برچهره وماهيت رژيم استبدادی نادر انعقاد يافت، همانا لويه جرگه 301 نفری وفرمايشی کابل بود که در آن 209 نفر مامور رسمی وافسران نظامی بشمول 18 تن ديپلوماتهای خارجی بحيث مستمع مشاهد لويه جرگه اشتراک نمودند، جرگه با سخنرانی نادر شاه در قصر ستور وزارت خارجه آغاز شد، امّا رياست آن را برادر وی محمد هاشم خان بعهده داشت،به نقل از جلد دوم ” افغانستان در مسير تاريخ” شاه قبل از افتتاح مجلس نماينده گان جرگه را به دعوتهای رسمی مشغول ساخت وتحت تلقين نگهداشت وآنگاه به همهء آنان چپن ودستاری بخشيد، ومجلس را رسماً بگشاد، غبار به ادامه مينويسد: ” منظور ازين جرگه دوچيز بود؛ يکی ابطال آن تصاويب مترقی که در جرگهء انتخابی سال 1307 شمسی برابر(1928) در پغمان، شکل قانونی بخود گرفته بود، از قبيل: الغای القاب ولباس رسمی مامورين، تعيين دارايی هنگام دخول درخدمت دولت واز مصارف شخصی خود حساب دادن، قانون استخدام، تجديد اختيارات قضات وحکام، تأسيس ادارهء تفتيش عمومی، تعيين جزاء بر اساس قانون مدونه قبلی وتعيين جزای نقدی، تشکيل محاکم عصری ومدنی، آزادی مطبوعات وانتقاد، الغای نکاح صغيره وتعيين سن ازدواج، آزادی رفع حجاب زن، شرط داشتن شهادتنامه برای ملاها، تبديلی علامت بيرق، تأسيس شورای ملی 150 نفری با سواد وامثلهم” که همه وهمه جنبه های دموکراتيک ريفرم های اصلاح طلبانهء امان الله خان شاه ترقی پسند افغانستان را در بر ميگرفت، اما اينها خارچشم زمامدار مستبد وخود کامه را تشکيل ميداد و از نگاه رژيم مطلقه مردود پنداشته ميشد، همانست که مصوبات قانونی جرگهء پغمان ابطال شد، موضوعاتی از قبيل لايحه انتخابات شورای ملی، تعداد و شيوه انتخاب وکلای مجالس شورای ولايات، رنگ بيرق، استرداد دارايی های امان الله خان و تصويب دو باره نشان ها و القاب رسمی و تشريفاتی مورد بحث قرار گرفته نام نظامنامه اساسی نيز با تجديد نظر هايی به اصول نامه اساسی تغيير يافت و فراتر از آن با ادعا های ميان تهی امان الله خان ” خاين ملت ودزد دارايی افغانستان” خطاب شد وثروت گويا دست داشته او واپس خواسته شد، اما امان الله خان چون خلاف ادعای زمامدار تازه از مال ومنال با خود در ايتاليا متاعی نداشت وسنگينی بار معشيت خانواده را احساس کرد طی نامه خصوصی ای از شاه وليخان وزير مختار لندن خواست تا ازثروت وعين المال شخصی اش در کابل وهمچنان جايداد ملکه ثريا چيزی به ايشان برسد تا از دشواری روزگار نجات يابند، چون داستان عين المال امان الله خان وبرخورد غير منصفانه نادرشاه ونامه هايی که دراين باره رد وبدل شده است، خارج از مبحث کنونی ميباشد از تداوم آن منصرف ميشويم، مقصد آنست که نادر شاه با استفاده ازجرگه فئودالی مذکور تا که توانست امان الله خان را بکوفت وبا بهره گيری ازسهوها وشتابزده گی های امان الله خان قشرروشنفکر ووطنپرست را نيز سرکوب وآنان را بنام ” امانيستها” شناسايی و تحت عنوان” خاين دين، دولت وملت” در زندان ها افگند وبه پايه دار تحويل نمود، روی همين ملحوظ است که دوره نادرشاه در تاريخ معاصر افغانستان بنام دور ترور واختناق وتسلط ارتجاع محسوب ميشود.

– لويه جرگه يا جرگه بزرگ کابل1941:
با کشته شدن نادرشاه ورويکار آمدن ظاهر شاه درماهيت رژيم تغيرفاحشی رونما نگرديد، زيرا از يکطرف اداره حکومت “از سه برادر” به” دو عمو يا دوبرادر” تبديل يافت واز جانبی هم زير عنوان انتقامگيری از قاتلين نادرشاه ” کشتار دسته جمعی” و” مطلقيت واستبداد” ادامه يافت. با اين همه در بحبوحه جنگ دوم جهانی که افغانستان در 17 اگست 1940 رسماً بيطرفی خود را اعلام داشت و اتباع جرمنی در افغانستان به مشاغل خويش باقی ماندند، انگليسها ميخواستند تا اتباع جرمنی از افغانستان خارج شوند، اين مقابله اسباب برخی تشنجات داخلی را فرآهم ساخت، حکومت نميتوانست مسوؤليت اين عمل را بدوش کشد، پس در5 نوامبرسال 1941 لويه جرگه دعوت شد، اين نخستين جرگه ای بود که پس از ترور نادر خان و پادشاهی پسرش محمد ظاهر شاه بر گزار شد، اين جرگه در مکتب حبيبيه با سخنرانی محمد ظاهر شاه انعقاد يافت ودو روز ادامه داشت.
اين جرگه بيطرفی افغانستان در جنگ عمومی دوم را اعلام نمود وطبق يادداشت های دولتين شوروی وانگليس دراکتوبر 1941اتباع وکارشناسان جرمنی رابا تضمين مصونيت شان با امن از افغانستان خارج ساخت،هرچند بعد از جنگ سفارت جرمنی درکابل مسدود شد ودم و دستگاه جاسوسی انگليس در داخل دولت وسعت يافت، اما خاطرهء مصئون نگهداشتن وبا امن انتقال دادن اتباع آلمانی برای ساليان متمادی سنگپايه مناسبات دوستی وتفاهم نيک ميان جرمنی وافغانستان قرار گرفت، که ثمره نيک لويه جرگه 1941 ميباشد، پدرمرحومم ميرزا عبدالغفارخان وفا، يکتن ازاراکين وزارت امورخارجه وقت افغانستان در زمره ساير مامورين و منسوبين دولت يکتن از شرکت کننده های اين جرگه تاريخی بودند، ايشان بارها رويداد اين جرگه را که چگونه مملواز بحث های داغ به جانبداری از آلمان ودر ضديت به آن درحمايت از شوروی ها وانگليسها صورت ميگرفت برايم بازگو وقصه نموده بود، ايشان ميگفتند که در بيرون تالارجرگه بعضی ها درحمايت از پيشروی های آلمان اظهار خوشی وشعف ميکردند وبرخی ها هم از مقاومت و پيشرفت روسها در جبهه جنگ استقبال مينمودند،بالاخر روحيه مهمان نوازی وپناه دادن به اتباع يک کشوری که در جنگ است باعث شد تا افغانستان در اين جرگه با درايت سياسی بتواند هم اعتماد روس وانگليس را جلب کند وهم با حفظ بيطرفی در جنگ اتباع کشور آلمان را خارج سازد.

– لويه جرگه يا جرگه بزرگ کابل 1955:
قدر مسلم آنست، هنگامی که در سال 1947 جرگه قبايل سرحدی استقلال خويشرا در برابر پاکستان اعلام داشتند ونماينده گان خودرا به کابل اعزام داشتند وازقيام مسلح خويش عليه پاکستان استمداد جستند، حکومت افغانستان کوشيد ايشانرا از اقدامات مسلحانه در مقابل پاکستان منصرف گردانيده ومنتظر نتائيج مذاکرات دوستانه واقدامات صلح جويانه سازد، اين همه باعث شد، تا پاکستان مهلت يابد در 1948 خان عبدالغفار خان را محبوس کند، يکسال بعد تر در 1949 دهات پشتونستان وهم مغلگی پکتيا را بمبارد کند،وبا استفاده از قوه نظامی جنبش آزاديخواهی پشتونها وبلوچها را سرکوب نمايد، قضيه پشتونستان وخط ديورند که تاکنون راه حل سياسی خود را نيافته از زمره مسايل داغ سياسی ميان افغانستان وپاکستان ميباشد، از نگاه آگاهان اين مساله بايد دريک لويه جرگهء اختصاصی وتاريخی يا بشيوه مدرنتر آن طی يک ريفراندم ( همه پرسی) حل وفصل شود،امّا مطلب مهم در اين ميان، جاری نگهداشتن همکاری وروابط متقابلاً مفيد منطقه يی وروابط تراتزيتی وتجاری بين پاکستان وافغانستان با استفاده از تجربه تاريخی اروپای آزاد ميباشد که زمامداران ما از چند دهه بدينسو بدان کمتر توجه نموده اند، اين قضيه مبحث بزرگ سياسی بوده که از بحث مسايل جرگه ولويه جرگه مجزا و خارج است، پس آنرا ميگذاريم به بررسی های ديگر؛
جرگه 371 نفری نوامبر سال 1955 کابل هنگام صدارت محمد داوود خان به دنبال تحولات منطقه يی و بوجود آمدن کشور جديد پاکستان بر گزار شد، رياست آن را محمد گل خان مومند به عهده داشت، موضوع آن مسأله پشتونستان بود و 5 روز به درازا کشيد، قابل تذکر است که درفبروری همين سال بيرق سفارت پاکستان درکابل و بيرق قونسلگری اين کشور در جلال آباد توسط مظاهره کننده گان پائين کشيده شد ومتعاقب آن در افغانستان امر سفر بری وآماده باش صادر گرديد، همچنان درمارچ سال 1955 بود که سردار محمد داوود خان طی يک بيانيه راديويی پاکستان را نسبت به تصميمش در مورد تشکيل يونت غربی به شدت نکوهش کرده واين اقدام پاکستان را سبب غصب حقوق پشتونهای آنطرف سرحد خوانده وهمدردی حکومت ومردم افغانستان را در مورد اين سرزمين ها ومردم آن ابراز داشت.
برعلاوه چنين وضعيت وخيم سياسی ميان افغانستان وپاکستان، درهمين سال رويداد های ديگری هم بوقوع پيوست که مضمون لويه جرگه را غنا بخشيد، چنانچه در 18 اپريل 1955 اولين کنفرانس بين المللی با اشتراک کشور های غير منسلک در شهر باندوک اندونيزيا دائر وهيأت افغانی تحت رياست سردار محمد نعيم وزير امور خارجه وقت در آن شرکت وبر موقف عدم انسلاک افغانستان تأکيد بعمل آمد، در 29 اپريل 1955 جمال عبدالناصررييس جمهور مصر از کابل بازديد نمود.
خلاصه اينکه به دنبال جرگه 1955 کابل بود که افغانستان روابط تنگا تنگی را با شوروی پيش گرفت و اين آغاز مناسبات نيک حسن همجواری افغانستان با شوروی ها بود.
قبل برين نيز در سال 1953 با اعزام هيأت کلتوری افغانستان تحت رياست داکتر محمد انس رييس پوهنتون کابل به ماسکو نخستين گامهای مناسبات فرهنگی دوکشورپايه گذاری شد،همچنان در سال 1954 قرار داد اعمار دو سيلو بين تخنواکسپورت روسيه ووزارت ماليه وقت افغانستان( دکتبار سفير شوروی در کابل وعبدالملک خان وزير ماليه) امضاء شده بود، در همين سال 1955 که لويه جرگه انعقاد يافت .

يکماه بعدازهمين لويه جرگه بودکه در 15 دسامبر 1955 مسافرت سه روزهء خروسچف صدر هيأت رييسه حزب کمونيست اتحاد جماهيرشوری به همرايی بولگانين صدراعظم اين کشور به افغانستان شروع شد، طی اين مسافرت اتحاد شوروی مبلغ يکصد مليون دالر قرضه به افغانستان داده،موافقه همکاری وعدم تعرض را که درسال 1931 بين دو کشور عقد شده بود تأييد وتمديد نمود،علاوه برآن هردو طرف طی يک اعلاميه مشترک سياست های خارجی دولتين خودرادرمواردمختلف بين المللی بشمول حمايت شوروی از افغانستان در موضوع پشتونستان ابلاغ کردند،همچنان شورای ملی دور نهم نيز بر موافقنامه ها بين افغانستان واتحاد شوروی صحه گذاشت.

4- لويه جرگه ها در دهه مشهور قانون اساسی ودموکراسی:
ادامه در آينده قريب….
با بهره از ماخذ ومنابع آتی:
– ويکی پيديا ( دانشنامه آزاد).
– افغانستان در مسير تاريخ جلد اول ودوم نوشتهء مورخ شهير شاد روان مير غلام محمد غبار.
– کرونولوژی رويدادهای مهم افغانسشتان از 1901 تا امروز 2004 نوشته داکترعلی محمد زکريا.
– واژه نامه سياسی نوشته امير نيک آئين، فرهنگ عميد و لغت نامه دهخدا.

Kommentar verfassen

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Scroll to Top