( بر گردان به دری: ن. تقوی)
« من با خیلی از ملکه ها و زن های درجه اول ملاقات و مصاحبه کرده ام، مکر کمتر زنی را به متانت و ذهانت و معلومات ملکه افغان « ملکه ثریا » دیده ام. از این ملاقات مرا یقین حاصل شد، محیط افغانستان که چنین ملکه می پروراند، مستعد و قابل همه گونه ترقی و همدوشی با ممالک مترقی دنیا می باشد. »
این سخنان گفتگوگر « مجله هوهلو » ای فرانسه است که هفتاد و چهارسال قبل از امروز ( دلو 1307 ه ) در پاریس مصاحبه ای با ملکه ثریا انجام داد. در این گفتگو ملکه ثریا به پرسشهای خبرنگار « هوهلو » در باره نقش زن از ایدگاه اسلام پاسخ های جالب و ارزنده ای پیشکش نمود. گر چه محترم عزیزالدین وکیلی پوپلزایی کارمند شایسته فرهنگی و استاد بی بدیل هنر خوش نویسی کشور در کتاب « سفرهای غازی امان الله شاه » در صفحه 85 مختصرا در مورد این مصاحبه نوشته اند، اینک ما متن کامل این مصاحبه تاریخی که در اخبار حبل المتین نشر شده بود را بدست آورده پیشکش تان میداریم.
( اندیشه )
پرسش: از نظر اعلیحضرت ملکه آیا در اسلام حقوق زن محفوظ است؟
پاسخ: من نهایت مطین هستم که حقوق زن در اسلام محفوظ است، علمای جهان غرب، مستشرقین و کارشناسان خوب میدانند که اصول و احکام والای اسلام . اسلامیت در خصوص تربیه اخلاقی نکات نهایت سودمندی دارد، چوت تا حال این احکام هنوز کاملاً تعمیم نشده است، مردم غرب چنین فکر می کنند که گویا اسلام بر حقوق زن تجاوز کرده است. در حالیکه این سخنان نهایت بی بنیاد است. کسانیکه در امور دینی و مذهبی تحقق کمی هم داشته باشند بر این مسأله پی میبرد. با اندازه ایکه طلوع دین محمدی دنیای زن را روشن کرده است، هیچ دین و مذهب دیگر با آن پیمانه روشنی نبخشیده است. با استثنای یک یا دو حکم که آنهم بنا بر خواست محیط میباشد دیگر در اتمام امور زن ها با مردها حقوق مساوی دارند.
تربیه شخصی و اخلاقی ایکه زن ها در جهان غرب کسب کرده اند با امورمذهبی شان هیچ ربطی ندارد. فقط خواست زن ها میباشد که آنان را از تمدن بهره مندساخته است.
هر گاه از نظر دین و مذهب مورد تحقیق قرار گیرد، معلوم است که زنان در اسلام بمقایسه تمام ادیان ومذاهب از هر لحاظ آزادی دارند و حقوق شان محفوظ است.
یگانه دینی که زنها را مالک نفس و دارنده حقوق کامل می داند اسلام است و بس. این اسلام است که زنها را در حیات اقتصادی و سیاسی سهم داده است. 1346 سال قبل در مسایل بیعت که حالا بنان رای گیری عمومی مسما شده است، برای زن ها سهم داده بود، در حالیکه اروپایی ها حالا میخواهند حالا حق تعیین و رای دهی برای زن ها بدهند.
تا کنون هم با وجود انقدر پیشرفت، بسیاری از کشورهای از کشورهای اروپایی با اعطای این حق گردن ننهاده است. این گفته را میتوانیم که فقدان تعلیم و تربیه کامل و عملکرد برخی از علمای دینی بی خبر و نادان، زنان جهان اسلام را از حقوق آنها دور نگه داشته است و علمای ادیان دیگر هم این دور نگه داستن را بنا برعدم اطلاع با احکام اسلام ارتباط میدند. من در این سفر فهمیدم که زنان جهان غرب از احکام سودمند اسلام بی خبر مانده اند، لذا حکم کرده ام تا رساله ای بنام « زنان و اسلام » نشر شود تا این معضله از بین رفته و زنان جهان غرب از ارشادات مفید اشلام اطلاع یابند. البته در این مصاحبه مختصر که با من انجام میدهید این کمبود نمیتواند برکنار گردد.
پرسش: علیاحضرت در مورد ستر و حجاب چه عقیده دارند؟
پاسخ: بسیاری از عنعنات و رسوم قومی و مردمی است که بمرور زمان جز دین و مذهب شمرده شده است. علمای دینی و مذهبی هم برای ایفای آن همانند اصول مذهبی تأیید کرده اند که همچو احکام در تمام مذاهب وجود دارد. از جمله این یکی هم مسأله حجاب در اسلام است. اکنون هم این از جمله دساتیر و عنعنات قومی و مردمی بشمار می آید، وآنانیکه از احکام اسلام اطلاع ندارند این مسأله را حکمی از احکام محکمه اسلامی میدانند. آن حکمی که در قرآن مجید از آن در باره ستر و حجاب اشاره شده است از لحاظ تهذیب و اخلاق بوده نه برای تهدید و تحریم.
این حکم قرانی بین زن و مرد حکم مشترک است، یعنی برای زن به اشتثنای (روی، قدمین و کفین ) تمام بدن ستر است و برای مرد هم حد شرعی تعیین شده است که از ناف تا زانو ها ستر است. پس میتوان گفت که حدود ستر برای مرد و زن همان حدودیست که در وقت نماز و طواف معبه شریفه تعین شده است.
مساله ستر و حجاب تنها مربوط با اسلام نیست، بلکه در کتاب الهامی تمام ادیان حدود معینی دارد. اگر ما ببینیم حجاب کنونی و مساله تستر با احکام ابتدایی اسلام کاملاً تفاوت دارد. طوریکه قبلا گفتیم شکل یک عنعنه و رواج را بخود گرفته است. در قرون ابتدایی اسلام زن ها با مردها یکجا بمیدان جنگ رفته و بر زخم های مجروحین جبیره می نهادند. اینکه حالا زنان عیسوی مذهب همینگونه خدمات صحی را انجام میدمند آنها هم از اسلام آموخته اند. زیرا در تاریخ دیده نمی شود که قبل از اسلام زن ها در میدان جنگ چنین وظایفی را اجرا کرده باشند.
بهمین گونه زن ها در لشکر موجب تحریک مردها شده و در حین فرار و مغلوبیت به آنها طعنه می دادند که این همه وظایف است که با حجاب کنونی و ستر بسیار تفاوت دارد.
علاوه بر آن بی بی عایشه خانم حضرت محمد ( ص ) و حضرت فاطمه صبیه شان، آن زنان عالم و تربیت یافته بودند که بسیاری احادیث و روایات از آنها نقل یافته است. زن ها در آنوقت همیشه با مردان در امور اشتغال داشتند، امام اجتماعاتیکه در مسجدها و در حین ادای نماز و هم در جریان طواف و ادای حج، در تعیین رئیس و خلیفه، رفتن به غزاها و در موقع رای گیری زن ها با مردها یکجا بودند. پس چنین معلوم میشود که ستر و حجاب تابع همان حدود شرعی است نه تابع عنعنه و دستور کنونی که در برخی از مسلمانان شکل مروج بخود گرفته است.
پرسش: پس میتوانید بگوید که ستر و حجاب مروج در اسلام چه وقت و از کجا جاری شده است؟
پاسخ: تا جاییکه در تواریخ معلوم است ستر قبل از اسلام در طبقات بالایی اجتماع روان داشت و آنرا یک نشانه شأن و شوکت خود میدانست. از انجیل چارگانه بر میاید مبشود که رواج ستر در زمان ابراهیم خلیل الله هم وجود داشت. در عصر فرانه مصر و در پادشاهان پارس چنین مردانی هم وجود داشتند که برای تمیزشان از عامه مردم و برای حفظ شأن و شوکت خود ها چادر استعمال میکردند.
هنگامیکه اسرای جنگی عجم نزد خلیفه دوم، حضرت عمر فاروق آورده شد، به استثنای دختران یزدگرد ( شهبانو و خواهراش ) سایر زن ها فاقد چادر بودند، زیرا دختران یزدگرد زنان طبقات بالایی بودند و بدین صورت شان و شوکت خود را محافظت میکردند. ملکه های چین و جاپان در مدت زمان قبل ار رژیم کنونی اینکه خود را از فرزندان اسمان و آفتاب میشمردند، تمام زنده گی خود را زیر چادر در ستر سپری میکردند.
ترویج کنونی در اسلام در زمان اقتدار خلفای بنی عباس بمیان آمد. آنها در دربار خود دستور عنعنه عجم را با ستر شرعی اسلام یکجا ساختند.
در حالیکه همزمان با مدت اقدارشان، خلفای اموی در اندلس و قرطبه فقط ستر شرعی داشتند و زن ها هم در مدارس عالی تعلیم می دیدند. تا کنون هم در کشورهای عربی دنیای غرب همان حدود ستر شرعی حفاظت میشود. اگر ستر واجب باشد پس ترک آن باید حرام و تارک ان مجازات شود، در حالیکه اکثر مسلمانان جهان ستر ( به معنای کاملاً مستور ) ندارند و از آغاز اسلام تا کنون هیچگاه شنیده نشده است و نه دیده شده اشت که یک زن تنها بدور کردن حجاب مستوجب عذاب و عتاب گردیده باشد و هم دیده نشده که از زمان حضرت پیغمبر و خلفای راشدین، تا سلاطین کنونی جهان چنان پادشاه و یا خلیفه ای این را وظیفه خود دانسته باشد تا به قرار و دهات و یا در هر کوچه و محلات مسکونی طبقات پاینی بروند، کنیزان و زنان خدمت گار را تحریک به محافظت ستر نمایند.
در حال حاضر ستر تنها در برخی از شهرها آنهم در بین طبقه اشراف رواج دارد و در آن هم تبعیض و تخصیص را برای خویش محفوظ میدارند، این بخاطریکه هیچگاه از خدمتگاران و نوکران زن، تقاضای ستر نمی کنند.
آنها مگر بی ایمانی شانرا در ستر می پوشانند.
مساله ستر در اسلام باید در نظر داشت جوانب دیگر هم مورد تحقیق قرار گیرد و آن اینکه آیا ممکن است تقلید شرقی ها از غربی ها که با این سرعت جریان دارد رواج فعلی ستر هم در شرق باقی بماند، در حالیکه پروسه تقلید شرقی ها از دنیای غرب بحدی در قوت است که در مدت کمی از تمام رواج آنها و حتی لباس آنها هم تقلید صورت گیرد. موضوع دیگر به ارتباط ستر اینست که آیا ستر مروج کنونی سبب عقب مانی مسلمانان و بطور اخص دنیای شرقی نخواهد شده؟
در این هیچ شکی نیست که ستر مروج کنونی مانع فراگیری تعلیمات عالی زن ها میگردد و نیمی از جامعه بشری از پیشرفت بی بهره می ماند. بهمین منظور شرقی ها تصمیم گرفتند تا برای نجات این نیمه ای بدن از فلج شدن و بیکاره گی عنعنه ستر و حجاب را ترک نمایند.
بدون شک زن ها نه تنها در پیشرفت قوم و جامعه شرکت دارند بلکه تهداب اینپیشرفت را میسازند.
پس زمانی که زنان یک قوم و جامعه از عالی و تعلیمات جاری روز بی نصیب باشند، آیا چگونه میتواند که همان جامعه و قوم با رعایت علوم پیشرفته ای سایر اجتماعات رقابت کند؟ هر آنکه میگوید با وجود حجاب زنان، دانش شان را ارتقا میبخشید، صاحبان نظر کوتاه و محدوداند. نظر آنها فقط تا حد نوشتن و خواندن میرسد؟ در حالیکه تجربه و تربیه اجتماعی از راه دانش عالی و خواندن پوهنتون ها بدست آمده میتواند.
باید بگویم کسب چنین دانش و تجربه و اشتراک در امور اجتماعی با حجاب مروج امکان ناپذیر است. اگر شرقی ها بخواهند با که غربی ها رقابت نمایند و از عنعنات نامطلوب فاقد حجاب آنان خود را نجات دهند این کار را خود انجام دهند و از آنها تقلید نکنند، یعنی ستر و حجاب مروج کنونی را بدور افکنند و همان ستر شرعی را حکم خداوند ( ج ) و رسول خدا ( ص ) است، را بجا آورند. باستثنای ( روی، قدمین و کفین ) دیگر تمام بدن را پنهان و مسطور نگاه کنند و شعایر ملی خود را با اصول وذهب یکسان سازند. بدین صورت هم ار پیشرفت جاری بی نصیب نشده و هم از رواج های نا مطلوب منافی ستر نجات یافته باشند. اگر این فرصت را از دست دهند تقلید غربی منافی ستر بزودی ستونهای پیشرفت جامعه شرقی را منهدم خواهد ساخت.
من در این انجام این سفر را بسیار روشن میبینم و گفته میتوانم که در جامعه اروپایی اگر بنام اسلام نباشد، به نحوی دیگری بارتباط اصول اسلام عنعنات و رواج های زیادی جای خواهد گرفت و اروپایی ها در تنظیم زنده گی خویش از آنها بهره خواهد گرفت.»