دُهل دیورند در جلسۀ لندن شکست

06.12.2011

دُهل دیورند در جلسۀ لندن شکست!!.

نوشته : کریمی استالفی .

از مدتی بدینسو، یک تعداد افراد و اشخاص شهرت طلب ، که از بیکاری در کنج عزلت رنج می بردند ، در صدد آن شدند که با چه نمایش فریبنده ی می توانند خود را در جامعه مطرح نمایند . آنها بدین نتیجه رسیدند تا ، دُهل عنعنوی قبائل دیورند را ، که هم صدای بلند دارد و هم جسیم است ، بگردن اندازند و صدای به اصطلاح « داعیۀ پشتونستان » را بلند سازند .

مردم آگاه ما میدانند که در زمینۀ تاریخ ، جغرافیه و ابعاد گوناگون معاهدۀ دیورند تحقیقات فراوانی صورت گرفته و حاصل آن به شکل مقالات ، کتابها و بیانات تصویری بچشم میخورد ، لیکن افشای حقایق و شکست این دُهل برای علاقمندان داخلی و خارجی مورد نیاز بود .

همانطوریکه انگلیسها این خط کشی را یکصدو هژده سال قبل ، بمنظور کشمکشها و منازعات دوامدار انجام داده بودند ، اینبار هم در مرکز استعمارگران جهان « لندن » یکبار دیگر با براه انداختن هیاهوی رسانه ای ؛ جلسه ای را برگزار ساختند و فکر میکردند که امروز هم یکصدو هژده سال قبل است و مردم فریفته شده ، به ندای آنها لبیک میگویند . اما نتنها کسی به این جرگه بازیها اعتنایی نکرد ، بلکه به همه هویدا شد که این دُهل با وجود بزرگی و صدای بلند و دلخراشش ، که با قوت تمام میخواستند آنرا بلند کنند ، بسبب سبک بودنش ، بزمین خورد و شکست .

تا جائیکه من به طورموثق ازین جلسۀ تک محوری اطلاع یافتم ، شرکت کننده گان دارای دو نوع طرز دید و نظر بودند . 1 ـ گروه احساساتی ، لجباز ، متعصب ، تنگنظر و قوم پرست . 2 ـ گروه ای که بر خلاف آنها به شکل روشنمندانه ، مستند و مستدل به مساله می نگریستند .

قبل از اینکه به اصل جریان پرداخته شود ، قابل ذکر میدانم که ، در شهر لندن بیش از هشتاد هزار افغانی که اکثریت آنرا پشتونها تشکیل می دهند زنده گی دارند و بیشتر ازین احصائیه ، پشتونهای پاکستانی نیز درین شهر اسکان پذیرند . گرداننده گان چنان حدس زده بودند ، که با این جمعیت چشمگیر ، کم از کم پنج هزار نفر درین جلسه رغبت نشان داده اشتراک می کنند ، اما خلاف پیش بینی شان ، فقط چل و پنج نفر از سرتا سر دنیا و انگلیس اشتراک ورزیده بودند . اشتراک نکردن مردم ، به این گروه نشان داد که ، دایۀ مهربانتر از مادر نشوید و مسالۀ خط دیورند یک مسالۀ فیصله شده است .

ببینیم در داخل جلسه چه گذشت .

جلسه قرار بود ساعت ده شروع شود ، اما گرداننده گان آن یک نوع عصبی ، دل خسته ، نارام ، رنجیده خاطر و در فضای جلسه یک سر در گمی بمشاهده می رسید ، بلاخره بعد از معطلی دو ساعته ، با تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز بکار کردند .

در ابتداء روستار تره کی ، چهرۀ متعصب و نشنلیست شناخته شده ، که تمام آرمان ، شعار و شعورش ، از خانۀ تنگ و تاریک قبیله شروع و به گور تنگ قبیله ختم می شود ، دُهل را بگردن انداخت و با بیانات تکراری خود که سالها شنیده ایم ، ملت سازی را با افادۀ « تشکیل هرم قدرت یک عمل طبعی در کشور قبائلی » با زور حکمروایی اکثریت گرگ و تمکین و تعظیم اقلیت میش ، آغاز و فضای مجلس را برای غیر پشتونهای حاضر در جلسه مکدر تر ساخت .

وی افزود : تنها پشتونهاست که مدافع کشور می باشند . در قسمتی از هذیان گویی هایش ، دولت را متشکل از ملیشه های قومی ، یعنی اقوام غیر پشتون معرفی و تقصیر مدغم نشدن پشتونهای دو طرف خط دیورند را بگردن هند ، تاجکها و هزاره ها انداخت . تره کی پیر مرد عقل باخته ای است که ، با خاطرات کوتاه اندیشی خودش زنده گی می کند و با شناختن یک ستاره ، تحقیقات خود را اکمال یافته می داند ، اما به آسمان متوجه نیست که ملیارد ها ستارۀ دیگر در آسمان می درخشد .

بعد از سخنرانی عقده مندانۀ تره کی ، نوار صوتیی از یک شخص مجهول الهویه دیگری بنام فضل خان لالا ، از آنطرف خط دیورند پخش شد . وی خاطر نشان ساخت که بالای جامعۀ بین المللی فشار وارد شود ، تا پشتونهای این طرف و آنطرف در یک کشور مستقل زنده گی نمایند ، هدف از تشکیل کشور مستقل « لوی افغانستان » بود . این لالا ، مشخص نام از پشتونها برد ، حرف زیرکانۀ و کنایه آمیز وی ، تجزیه افغانستان را نیز در بر دارد .

سخنران سوم ، جناب عبدالرحمن حکیمی چنین فرمودند : تا حالی سندی در دست نیست که امیر عبدالرحمن خان این معاده را امضا کرده باشد ، امیر در آنوقت در سفر بود . ما نمی دانیم که جناب شان تاریخ را خوانده اند و یا کمر در جعل تاریخ بسته اند . برای او شان توصیۀ می نمایم ، تا یکبار دیگر تواریخ کشور را عمیقانه مرور نمایند و در ضمن مطالعۀ کتابی بنام « بیانات » که در مورد قضیۀ پشتونستان در زمان محمد ظاهر شاه بچاپ رسیده ، نیز از یاد نبرند که جناب نجیب الله تورویانا نمایندۀ با صلاحیت دولت آنزمان با صراحت می گوید : … این نقطه را نیز به افراد حکومت پاکستان توضح نمودم که : نبائست مراجعات و اظهارات من ونظریات و اقدامات حکومتم را مداخله در امور پاکستان محسوب دارند .

سخنران چارم ، شاغلی فایق خان ، نمایندۀ محمود خان اچکزایی بود . وی تا حدودی وسیع تر از ماحول و اندیشه های قبیلوی صحبت کرده گفت : … من با این کلمات خسته شده ام که میگویند ، در افغانستان تاجکها و هزاره ها بر پشتونها ظلم میدارند و در پاکستان پنجابی ها نمی گذارند که پشتونها متحد شوند ، هر گز چنین نیست ما خود متحد نیستیم و دیگران را ملامت می کنیم . … دولت ها ما را بنام مناطق وحشی یاد می کنند و همه تلاش می کنند که وحشت در همان منطقه بشکل دوامدار بماند . وی گفت افغانستان با حکومت هند یک توافقنامه امضا کرد ، دشمن بلرزه افتاد که چرا افغانستان با هند امضا کرد ولی من خوشحالم که افغانستان منحیث یک کشور آزاد توانست با دشمن پاکستان توافقنامه امضا نمود .

سخنران پنجم ، آقای حسن امیری که با جناب مسکینیار از امریکا آمده بودند . وی به حاضرین فهماند که ، مشکل افغانستان تنها خط دیورند نیست ، آنطرف سرحد با روسها نیز روی خط پنجده مشکلی داریم . آری … همین پنجده را نیز امیر عبدالرحمن خان به روسها بخشید ، اگر برخی از عناصر عُقده بدل وکهنه پرست خواهان الحاق آنها بخاک افغانستان هستند وتعین خط سر حدی را از طرف انگلیسها مغرضانه وتحمیلی می پندارند ، لطفاً به کُل سرحدات افغانستان فکر کنند ، چون سرحدات ما را با شوروی و ایران نیز انگلیسها بخشبندی کرده اند ، پنجده ، مرو، سیستان را نیز از یاد نبرند ! .

آقای پاسون برای رفع این معضله ، گرفتن وکیل قانونی را از طرف دولت خواستار شد ، تا از راه حقوقی به این مشکل پایان داده شود ، در حالیکه آقای پاسون خوب می دانند که ، کشور پاکستان به کمک و جهاد همین مردم پشتون تشکیل گردید . و سر انجام ، خانم ماریا از تحریم این جلسه و اشتراک نکردن افغانها سخت گلایه داشت .

وقتیکه نوبت سخن به آقای غوث الدین میر از کشور اتریش رسید ، وی از گفتار عقده مندانه و تقرفه افگنانۀ روستار تره کی سخت خشمگین به نظر می رسید و گفت : تا زمانیکه احترام به مردم کشورت نکنی ، تا زمانیکه صادقانه دست دوستی ندهی و تا زمانیکه کنایه گفتنها را بنام اقلیت و اکثریت از زبانت دور نکنی ، باور کن که همین بد بختی ها همیشه عاید حالت خواهد بود ، ما تنها که به خط دیورند کاری کرده نمی توانیم ، بل افغانستان خانه موجوده خود را نیز از بین می بریم ، ما با کمیتۀ بسیار نا چیز درین جا جمع شدیم در همین تالار کوشش داریم که بوی قومی و منطقوی را بلند سازیم ، ما در دفاع از برادران آنطرف سرحد خود نعره می کشیم ، بیائید اول اتفاق همدلی و یکرنگی را در خانه خود بیاوریم ، تا آنهائیکه از ما دور اند ، آنها خود به پا بایستند و بگویند که ما با شما هستیم ، درین جلسه کاش تعداد زیادی از برادران آنطرف خط دیورند وجود می داشتند ، تا ما می دانستیم که آیا آنها می خواهند با ما باشند و یا نه ، ما نا حق و بیهوده وقت خود را برای کسانیکه ما را نمی خواهند ، ضایع می سازیم ، تا زمانیکه ما با خود صادق نباشیم ، مشکل است که حمایه گر دیگران شویم .

هموطنان گرانقدر !.

این بود لُب و لعاب این سیمینار علمی و داعیۀ ملی ؟! که با ارایۀ قطعنامۀ بی محتوا و بی ارزش ، در حالیکه پول غذا را از مهمانان جمع آوری میکردند ، بپایان رسید .

مطلبی از قلم بنده درین رابطه در کتاب تلخترین شام غریبان رقم یافته ، که یاد آوری آن در اینجا خالی از دلچسپی نیست .

در مرحلۀ حساس کنونی ، رشد جامعه ما مُتکی بر کوتاه ساختن دست عاملان «دیوبندی» وبرسمیت شناختن خط فطیر «دیورند» میباشد .

میگویند: انگلیسها امروز میکارند ، صد سال بعد درو میکنند ، با درد و الم وتأسف فراوان باید گفت، که حقا! بدبختی امروزی ما ریشه در اعماق یک قرن قبل دارد .

بیائید با کنار گذاشتن تمام تعلقات قومی ، در جستجوی حقایقی برآ ییم ، که حتا مارا در مورد آن اجازه تفکر هم نمیدادند! وعُمق فاجعه ها را عمیقتر مطالعه کنیم ، تا در یابیم که روی چه انگیزه هایی ملت مظلوم ما در طول یک قرن قربانی اهداف استکبار وارتجاع شده ومیشود .

تا جاییکه تاریخ بیاد دارد ، ملت رنجدیدۀ ما ، هر بلایی را که با ریختن خون های مرجانی شان از میان بر داشته اند ، بلادرنگ بلای دیگری وارد صحنه شده و هیچگاهی طعم شیرین امنیت را نچشیده ایم .

اکنون زمان آن رسیده که بدون محافظه کاری وملاحظه کاری ، جسورانه، شجاعانه ، با ایمان راسخ فریاد مظلومیت و حق طلبی را بلند واز خود سوال نماییم که چرا بعد از یک تبسم کوتاهی اندوهناکترین ملتی را دو باره شیاطین «رجیم» به غم واندوه فرو میبرند؟ و درین مقطع حساس تاریخی ، آیا جای خجالت نیست که دولتمردان ومردمان چیز فهم ما دست زیر الاشه نشسته ، منتظرند تاصُلح وامنیت را پاکستان به سر زمین ما به ارمغان بیاورند؟ که هیچگاه نمی آورد!! همچنان نادیده نباید گرفت ، که تعلیم یافتگان «دیوبند» وحلقات آن در منطقه قادر هستند که سالهای سال ضربات سنگینی در پیکر جامعه ما وارد سازند ، تا یگانه هدف شوم آنها که لا ینحل ماندن خط مجعول «دیورند» میباشد، برآورده شده ، قاچاق مواد مخدره درین هرج و مرج ، سالهای متمادی به همین منوال ادامه پیدا کند و جلو رشد سریع کشور ما گرفته شود .

مردم افغانستان انتظار رهبر وپارلمان با شهامتی را دارند ، که مردانه بایستد و با شجاعت حقایق را از متن تاریخ و عُمق دل مردم و با صدای رسأ اعلان بدارد که ، ما خط فطیر «دیورند» را مطابق به قوانین بین المللی وحقوق بشر برسمیت می شناسیم ونام نیک ابدی را در تاریخ کشور ماتم آباد خود کمایی نمایند .

بنده تا جاییکه در توان دا شتم ، اوراق تاریخ را لا زدم ، تا بیابم که آیا واقعاً این معاهده«تحمیلی» است؟ . آیا مدت اعتبار آن صد سال می باشد؟ . آیا بازیگران ارتجاعی واقعاً خواهان حق تعین سرنوشت خلقهای پشتون وبلوچ هستند؟ . یا خواهان الحاق سرزمین های آنها؟ .

آیا طبق نظر برخی ها جدایی مردمان دو طرف سرحد غیر عادلانه و غیر طبعی است؟. با تأسف که سند مهمی مبنی بر ادعای دا پختونستان زموژ را نیافتم .

برای یک برسی تحلیلی در مسأله خط «دیورند» موافق به اصول علمی و موشگافی های سیاسی ، باید کار بزرگی انجام گردد ، ما هنوز در گرماگرم این روند سراب گونه و بُغرنج قرار داریم ، باید بررسیهای مستقل انجام پذیرد ، در تحلیل مسائل تاریخی واجتماعی ما نباید در سطح اشکال متوقف شویم ، بزرگ ساختن بعضی از پدیده های ارتجاعی باعث گمراهی جامعه می شود .

درطی یکصدو هژده سالیکه از امضا ی معاهده «دیورند» میگذرد ، یکی از خونین ترین ، تاریکترین وپُر تب وتاب ترین فصول تاریخ ما میباشد ، بیائید بخاطر خوشبختی نسل های آیندۀ خود به هر قیمتی که تمام شود ، این چرند را از اوراق زرین تاریخ خود پاک نماییم .

برخی از نویسنده گان ما آ گا هانه یا ناآگاهانه کلمه «تحمیلی» را در نوشته های شان بکار میگیرند . تحمیل چیست؟ تحمیل عبارت از آنست که کاری را بزور وفشاربالای کسی اجراء کردن . حالا! در کجای تاریخ میخوانیم که امیر عبدالرحمن خان توسط افراد مسلح ، در زیر زمینی ای با تهدید وفشار، مجبور به امضأ معاهدۀ «دیورند» شد؟ هرگز نـــه! بلکه امیر در یک مجلس بزرگی، اراکین دولت را در خانه خود دعوت و بعد از مشوره بحیث پادشاه «تولواک» افغانستان در پای معاهده ، بدون جبر واکراه امضأ کرد . بعد از مرگ آن امیر حبیب الله مطابق تعهدات پدرشان به انگلیسها تعُهد سپرد ، که موافقتنامه ها ومعاهدۀ دیورند را با وجودیکه عمل نموده ، عمل می نماید و عمل خواهد کرد . بعد از مرگ وی امیر امان الله خان غازی هئیت ُصلحی به راولپندی می فرستد وآن معاهده را بخاطر برسمیت شناختن استقلال کشور طور دایمی تائید می نمایند.

در سال 1921 م این معاهده توسط نمایندۀ با صلاحیت افغانستان آقای محمود طرزی تائید ومورد قبول قرار میگیرد ، این شخص در تاریخ افغانستان لقب مبارز ووطندوست را بخود اختصاص داده ، چگونه می شود که بالای او نیز تحمیل گردد .

شاولی خان «کابل گیرک»؟! برادر محمد نادر خان بحیث نمایندۀ با صلاحیت افغانستان معاهدات دولت های قبلی را با افتخار قبول ومرعی الااجرأ دانسته و دولت «برادران» را متعهد در پایدار ماندن آن میشمارد .

بیائید پرده دیگری از ین نمایش را بخوانیم ، سردار محمد داوود خان شهید زمزمه «دا پختونستان زموژ» را سرداد ، تا پاکستان را از لحاظ سیاسی زیر فشار داشته باشد ، اما در عمل مخالفین دولت پاکستان را دردورۀ زمامداری ذولفقار علی بوتو در خاک افغانستان پناه نداد ، ما شاهد بودیم که در اواخر حکومتش این زمزمه نیز به سردی گرائید .

این کشمکش های نمایشی وسیاسی حکومات خاندان محمد زایی، ما را به این نتیجه رساند ، که باصراحت لهجه بگوییم : افغانستان در آنطرف خط دیورند ، از آنجاییکه حدود اربعه کشور ما بنابر لشکر کشی های بیمورد واشغال سرزمینهای دیگران با حدود سیاسی آن انطباق نداشته ، هیچ نوع مالکیت قانونیو حقوقی ندارد . خاندان محمد زایی کوشش کردند که توجه مردم را به مسالۀ پشتونستان معطوف داشته و بی دغدغه حکمروایی کنند.

بیائید فرضی بپذیریم ، که این خط بالای امیر عبدالرحمن خان «تحمیل» گردید ، چه چیز را کمبود داشتیم که بالای دولت های بعدی ما نیز تحمیل گردید؟ اگر بالای دولت های بعدی نیز تحمیل شد؟ پس ما ملت حق داریم، القاب های «غازی»«بابا»«فاتح»«اتل»«وطندوست» را پس بگیریم !!! .

اما در مورد اعتبار این خط برای مدت صد سال به هیچ سند مهمی بر نخوردم که موئید ادعای برخی از نویسنده گان ما باشد .

در آخرین تحلیل ، اگر مقصد از حق تعین سر نوشت خلقهای پشتون وبلوچ مد نظر باشد؟ آنها میتوانند به کُمک جامعه بین المللی ، سازمان ملل متحد خواهان تعین حق سرنوشت سیاسی خود شوند ، که نمیشوند! اگر مرام از الحاق سر زمین آنها بخاک افغاستان باشد ، این نظریه محال است! زیرا آنهائیکه در زمان تقسیم هند رأی عمومی خود را بطرف پاکستان دادند ، در زمان جدایی بنگله دیش هیچ صدایی از آنها بلند نشد و اکنون که با یک قدرت اتومی طرف هستند ، به هیچ وجه حاضر نخواهند شد ، با افغانها ملحق گردند و فطرت آنها اجازه هم نمیدهد ، زیرا تا جائیکه تاریخ بیاد دارد، این کوهستانات بنام «یا غستان» معروف بوده، مردم آن«یاغی وباغی» نه سازگاربه فرهنگ علوم معاصر و نه مطیع پاکستان و افغانستان میباشند .

جالب قضیه در کجاست؟ برخی جدایی قوم پشتون را به دو طرف غیر عادلانه وغیر طبعی می دانند؟! وادعای وطنپرستی را هم دارند ، اما فراموش میکنند که در سرحدات دیگر ما هم اقوام بزرگی نیز از هم جدا شده اند! از اینجاست که ادعای وطنپرستی شان زیر سوال قرارمیگیرد .

در حالیکه ما نه از ریشه وعُمق بحران و نه از عوامل زاینده آن با خبر هستیم ، و یا اگر با خبرهم هستیم ، خود را به کوچۀ حسن چپ می زنیم ، بیاد داشته باشید که این تغافلی ما کار را بجایی خواهند کشاند ، که تا یکصد سال دیگر زخم خونچکان ما نه تنها التیام پذیر نمیشود ، بلکه ناسور تر هم میگردد . بااحترام

Kommentar verfassen

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Scroll to Top