سلام ها و احترامات صمیمانه خود را بشما نهایت محترم میرغوث الدین و سایر همکاران محترم دیگر شما از کرانه های خیلی دور تقدیم میدارم.
اززحمات شما و همکاران شما بخاطر پلان راه اندازی محفلی نسبت به تجلیل از اولین روز نو سال هجری شمسی سال 1386 یعنی نوروز باستان پیش از پیش از طرف خود و به نمایندگی از افغانان ایالت منی سوتا امریکا اظهار سپاس و قدردانی مینمایم وموفقیت همه شما را دراینمورد خواهانم. بسیار آرزو داشتم تا خود را نیز در جمع شما و حاضرین محترم محفل میداشتم و چون امکانات آن موجود نیست لذا با ارسال قطعه شعری سروده شده ام بنام نوروز حضور قلمی مرا خواهند پذیرفت.با درود های گرم
نوروز
خبر دادند که گردید سال نو پار
بمستی دورسازیم غمی دل دگربار
به پای کوبی سقف بر زمین آریم
به روی خوب ساقی جرعه برداریم
که هر سالی نو بهاری نو ز عمر است
سرحالی بموج گل عاری ثمر است
مرا ز ین گفته اشک ا ز دیده آمد
بخامه سخن دل ز غم نالیده آمد
که زین سالها بسی رفت و بس آید
ولی افسوس بعمر رفته که ناید
که هرسالی که بتو نو ا ز سر آید
ز بنای خشت عمرت یک یک میرباید
بمستی و می خواره گی تا کی برسر
بساط زنده گی پر زین مایه یکسر
نباشد سال نو خوش مشربی کردن
به هنر باید باین بادیه دویدن
که بهر سالی معنی دگر اندر است
بآ ن معنی خود آراستن جوهر است
که سال نو را بژرف معنی اینست
خدمت بشر سر لوحه کن معنی اینست
که آ سایش بسی ها قربان کردند
تا پیچ و خم زنده گی هموار دیدند
خوش آنکس کاین سر لوحه خواند
خدمت و مراد همنوع را فرض داند
مفکر این سال نو همه خوش سر کنیم
بامیدی که وطن ز ماتم غم رهانیم