08.01.2008
انسان با اراده و رابطه وی با خدا
خودی برین یا روح خداوندی که در نهاد ما نهاده شده است که در حقیقت اصل ماهیت وجود ما را می سازد، مانند بحری است که تمام پوتانشیل ها یا نعمت ها در آن است. با کسب وجود مستقل که ما دارای خودی های غریزی و اجتماعی می شویم، در واقع مانند جویباری می شویم، هر چند به بحر ارتباط داریم، ولی هر قدر که این خودی های ما چاق و فربه می شوند، این جویبار را تنگ تر می سازند و ارتباط ما را با آن بحر قطع می کنند. وقتی که ما خودی برین را در خود کشف می کنیم، و در حقیقت می خواهیم که تمام تلاش مان را برای تقرب به آن به خرج دهیم، درواقع راه را برای ورود بحر در خود مان باز می کنیم. و همین است که نظر به حدیث قدسی
من گنج پنهانی بودم، برای آن که آشکار شوم عالمیان را خلق کردم.
کل عالم را سبو دان ای پسر کو بود از علم و خوبی تا به سر
قطره یی از دجله خوبی اوست کان نمی گنجد ز پری زیر پوست
گنج مخفی بود ز پری چاک کرد خاک را تابان تر از افلاک کرد
گنج مخفی بود ز پری جوش کرد خاک را سلطان اطلس پوش کرد
وسیله یی می شویم که خودی برین از طریق ما آشکار می شود، صفات خودی برین را که می توان در چهار بخش (آگاهی، قدرت، عدل و احسان) خلاصه کرد، از ما تراوش می کند، و در باور ها، معرفت ها، روابط و عملکرد های ما خود را آشکار می سازد. انسان با خلقت خود بار مسؤولیت عظیمی را که به گفته قران به زمین و کوه ها و آسمان ها از برداشتن آن عجز نشان دادند، به دوش گرفت. این امانت یا مسؤلیت چه است؟ این مسؤلیت همان داشتن اختیار و اراده آزاد است، که در عین زمانی که مسؤلیتی است عظیم باعث افتخار انسان شده است، و همان است که خداوند آدم را خلیفه یا نماینده خود در زمین خوانده است، و با لفظ کرمنا او را بر سایر موجودات برتری بخشیده است.
ایت 72، سوره الاحزاب، قران
2
ها و آسمان ها از برداشتن آن عجز نشان دادند، به دوش گرفت. اين امانت يا مسؤليت چه است؟ اين مسؤليت همان داشتن اختيار و اراده آزاد است، که در عين زمانی که مسؤليتی است عظيم باعث افتخار انسان شده است، و همان است که خداوند آدم را خليفه يا نماينده خود در زمين خوانده است، و با لفظ کرمنا او را بر ساير موجودات برتری بخشيده است.
در حقيقت خلقت انسان نيز بخشی از خلقت تمام عالم است و به همان عين هدف که آشکار ساختن و متحقق ساختن ظرفيت های بی پايان
خداوندی است صورت گرفته است. در اين قسمت انسان کدام استثنايی نيست، ولی استثنا در نحوه عمل آن است که اراده و قدرت انتخاب را دارد و هم چنان در داخل خود نيز نيرو های متضادی را می بيند که او را به هر طرف می کشانند (تا قدرت اراده معلوم شود). از يک طرف روح خداوندی که در او دميده است و تمام ظرفيت های بالقوه را در اختيار او قرار داده است، او را به طرف وظيفه اصلی اش که کشف و انکشاف اين خودی برين اش است، فرا می خواند. ولی از طرف ديگر خواست های غريزی (حيوانی و نباتی) دروجودش بيداد می کند و از جانب ديگر تمايلات برتری خواهی و شهرت طلبی اجتماعی اش او را به سوی ديگری می کشد. ساير بی غم و راحت هستند، و آن ها صرف